۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۱ - ۱۹:۲۷

آشنایی‌با سوژه بهترین‌عکس‌جهان+عکس

تلویزیون کوچکی که در گوشه خانه قرار داشت هم هر روز با پخش تصویر انفجاری‌های دیگر غم او را بیشتر می‌کند
کد خبر : ۵۹۳۳۶
مهر: محرم پارسال بود که ترانه لباس سبزش را برای مراسم عزاداری پوشید. زمانی که او برای عزاداری عاشورا با آن لباس سبز از خانه به همراه خانواده‌اش بیرون می‌رفت هیچ وقت فکر نمی‌کرد که ۷ نفر از نزدیکانش را از دست بدهد و فریادهایش در بهت از دست دادن آنها باعث شود تا همه جهان او را بشناسند و دردناک‌ترین لحظه زندگی‌اش در صفحه اول بسیاری از روزنامه‌های دنیا ثبت شود.

 

ترانه اکبری اکنون دیگر کاملاً شناخته شده است: دختری که در عکس برنده جایزه پولیتزر امسال در میان جنازه‌های باقیمانده  از یک حمله انتحاری جیغ می‌کشد و ضجه می‌زند؛ فغان‌هایی که به گفته مسعود حسینی،عکاس برنده جایزه پولیتزر مدت زیادی بدون وقفه ادامه داشتند.



ترانه ۱۱ساله حالا پس از گذشت ۴ماه از آن اتفاق می‌تواند به زحمت لبخند بزند. اطرافیانش می‌گویند او آن‌قدر در این حمله شوک زده شده بود که تا مدتها ساکت بود و نمی‌توانست حرفی بزند. اکنون این دختر بچه که شعیب،برادر ۷ساله‌اش را هم در حمله انتحاری سال گذشته از دست داده وقتی اولین بار عکس خودش را می‌بینید می‌گوید: نمی‌دانم چطور بعد از این همه مصیبت زنده مانده‌ام. در میان جنازه همه آنهایی که کشته شدند تنها من  زنده ماندم.

 

ترانه هنوز آن روز مرگبار را که در آن ۷۰نفر کشته شدند به یاد دارد و هر چند وقت یکبار کابوس آن به سراغش می‌آید. 15نفر از بستگان ترانه در این حمله کشته و مجروح شده‌اند. او علاوه بر برادر،پسر عموها و خاله‌اش را هم در این بمبگذاری از دست داده است.

هر چند طی چند ماه گذشته او حالش بهتر شده و اکنون می‌تواند حرف بزند اما هنوز هم خوشحال نیست. بعد از اعلام رسیدن جایزه پولیتزر به عکسی که درد و ضجه‌های او را نمایش می‌دهد مقام‌های دفتر خبرگزاری فرانسه در کابل به خانه ترانه رفتند.

 

تلویزیون کوچکی که در گوشه خانه  قرار داشت هم هر روز با پخش تصویر انفجاری‌های دیگر غم او را بیشتر می‌کند. او می‌گوید: این تصاویر من را می‌ترساند. من خوشحال نیستم؛روزی که آن بمب منفجر شد خانواده من از هم پاشید. پدر ۳۵ساله ترانه که بیکار است می‌گوید هنوز آثار جراحت‌های آن انفجار روی بدنش دخترش باقی‌است. گفته می‌شود بمب گذار انتحاری عامل این حمله در هنگام منفجر کردن کمربند انفجاری خود روز زمین نشسته است تا آمار تلفات  بیشتر شود. ترکش‌های بمب مانند زمانی که کسی پایش روی مین رفته باشد از سمت زمین به آسمان پرتاب شده‌اند.

 

ترانه به خاطر جراحت‌های این حادثه هنوز هم نمی‌تواند به درستی راه برود و به همین خاطر به مدرسه نمی‌رود. وقتی از او درباره خاطراتش درباره آن روز پرسیده می‌شود می‌گوید به هیچ وجه نمی‌توانسته جلوی فریادها و اشک‌هایش را بگیرد. او هیچ وقت دیگر را در زندگی‌اش به یاد نمی‌آورد که این‌طور گریه کرده باشد.

وقتی صحبت از آن روز می‌شود باز هم اشک در چشمان ترانه حلقه می‌زند اما او امیدوار است که حال و روزش بهتر شود و بتواند به مدرسه برگردد تا روزی در افغانستان معلم شود. ترانه،خواهر کوچکش و پدرش نیازمند مراقبت‌های پزشکی هستند.

 

جایزه پولتیزر و ۱۰هزار دلار رسیده است به عکاس و خانواده ترانه امیدوار هستند مقام‌های خبرگزاری فرانسه به آنها برای تأمین هزینه‌های پزشکی کمک کنند. هر بار که کسی به این عکس نگاه می‌کند با دیدن فریاد ترانه،وحشت همه وجودش را فرا می‌گیرد.

هر چند روز یکبار خبری منتشر می‌شود که در بمبگذاری انتحاری ۱۰،۲۰،۳۰نفر کشته شده‌اند اما شاید کسی یادش نیاید که پشت کشته شدن هر کدام از این نفرها یک عمر داغ است؛ یک دنیا فریاد.
نظرات بینندگان
صمد تبريزي
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۰:۰۰ - ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۱
۱۷
۰
لعنت الله علي القوم اظالمين
نورا
|
GERMANY
|
۰۶:۵۱ - ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۱
۰
۰
خیلی غصه م شد.کاش میتونستم واسه ترانه کاری بکنم.چقدر از جنگ بدم میاد.از بمب از خون از درد و رنجش.چرا ما آدم ها نمیتونیم کنار هم با عشق زندگی کنیم؟چرا همه ش بر طبل جنگ میکوبیم!؟