۲۴ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۵:۵۰
نگاهم برای تو

سجود مقدس

کد خبر : ۶۷۷۵۱

به گزارش سرویس وبلاگ صراط، نویسنده وبلاگ نگاهم برای تو در آخرین به روز رسانی وبلاگش نوشته است:



باز پلک دلم لرزید و گفت تو....باز قلب و نگاهم لرزید و گفت تو...باز هم در یک شب مهتابی و آسمانی پرستاره زبانم به خود آمد و فرمود تو..........این شُکوه دو حرف انگار بد جور دست و پا گم می کند....هم حروف من....هم حروف تو.....


رو به قبله که ایستادم یاد محرابی غریب افتادم....دست به سینه و سر به هوا و لبخند بر لب و چشم ها خیس و دنیا تار و زندگی خمار و آرزو ها همه بر ملا و حرف ها نشسته بر زبان......... و واژه ها گم شده بودند بین همین حروف....یعنی ...تو.......یعنی من.....


خجالت می کشیدم و تو حس مهربانی ات دست بردار قلبم نبود....دست آسمانی ات روی شانه ام.... همیشه سربلند.....من در مقابل تو....و چقدر این حس سادگی سر زده آمد وقتی که من حواسم به ترتیب وضو بود.....و تو چقدر عاشقانه آمدی وقتی که من مشغول عقیق چشم های تو بودم........


انگار باورش برای دنیا سخت بود که هر چه اضطراب بود به قلبم سپرده بود تا دست بردار تو باشم.....که هرچه حادثه بود در مسیرم شکسته بود تا مــ ــ ــــ ــن بشکنم و تـــــــــــــــــو در امتداد افسوس هایم خیره نگاهم کنی....انگار بغض دنیا شکسته بود وقتی که باران هم به چشم های ما حساس بود.......


انگار همه جا قرار بود حرفی از فاصله باشد....غافل از اینکه تو اصلا خود منی......غافل از این که من اصلا خود تو ام......


حالا تو روی دوش فاصله ها نشسته ای و داری به حرف های من لبخند می زنی.......و من آهسته دارم به لبخند های تو سجده می کنم.....