كودك 16 روز در كوهستان زنداني بود
سرهنگ محسن عطار رييس پليس آگاهي سيستان و بلوچستان در اين باره گفت: در پي ربوده شدن كودكي هفت ساله به نام امير در 18 مهرماه از بوستان فرهنگيان زاهدان؛ پس از تحقيقات اوليه معلوم شد اين كودك توسط چهار سرنشين يك دستگاه خودرو ربوده شده است.
وي افزود: پيگيري چند روزه ماموران براي شناسايي و دستگيري متهمان بينتيجه بود تا اينكه هشت روز پيش يكي از آدمرباها در تماس با خانواده كودك ربوده شده، درخواست 250 ميليون تومان براي آزادي فرزندشان كرد.
رييس پليس آگاهي سيستان و بلوچستان افزود: آدمربايان با هدف گمراه كردن پليس، از طريق يكي از اعضاي باند از پاكستان با خانواده فرد ربوده شده تماس گرفته و اعلام كردند كه فرزندشان را به اين كشور منتقل كردهاند و در صورت پرداخت نشدن پول درخواستي، كودك را در اين كشور خواهند كشت.
وي اضافه كرد: ماموران با ارائه آموزشهاي لازم به خانواده اين كودك، اقدامات بعدي را براي شناسايي محل نگهداري گروگان شروع كردند و دريافتند كه اين كودك در كوههاي اطراف زاهدان نگهداري ميشود.
سرهنگ عطار گفت: با به دست آمدن اين اطلاعات در نخستين اقدامات انجام شده چهار نفر از متهمان در زاهدان شناسايي، دستگير و با دستور قضايي روانه زندان شدند.
سرهنگ عطار گفت: ربايندگان پس از اطلاع از اقدام پليس، با خانواده گروگان تماس گرفتند و تهديد كردند در صورت پرداخت نكردن پول، فرزندشان را به قتل خواهند رساند.
وي افزود: در مرحله بعدي خانواده كودك ربوده شده براساس آموزشهاي پليسي با آدمربايان براي پرداخت پول قرار گذاشتند كه در محل قرار يكي از آدمرباها دستگير شد.
عطار اظهار كرد: اين متهم ابتدا منكر دست داشتن در كودكربايي شد؛ اما در نهايت به جرم خود اعتراف و اعلام كرد كه كودك ربوده شده توسط دو نفر از همدستانش در شيار يكي از كوههاي اطراف زاهدان نگهداري ميشود.
رئيس پليس آگاهي سيستان و بلوچستان گفت: در پي اين اعتراف، نيروهاي انتظامي بلافاصله منطقه مورد نظر را محاصره كردند كه در نتيجه آدمرباها مجبور به رها كردن كودك شدند و بسرعت از محل گريختند.
وي با بيان اينكه اقدامات و پيگيريهاي لازم براي دستگيري اين دو نفر ادامه دارد، بيان كرد: با همكاري پليس پاكستان، يكي ديگر از همدستان آدم ربايان كه از آن كشور با خانواده كودك ربوده شده تماس گرفته بود، دستگير شد.
عطار خاطرنشان كرد: با تحويل كودك هفتساله به والدينش، تحقيق در اين زمينه براي شناسايي و دستگيري ديگر متهمان پرونده ادامه دارد.
عطار با بيان اينكه آدمربايان هيچگونه آشنايي با خانواده كودك ربوده شده نداشتند، گفت: متهمان مدعي هستند كه خانواده اين كودك را نميشناختند و فقط هدفشان ربودن يك كودك براي اخاذي بوده است.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
آزادی از زندان برای شکارهای سمی
آزادی از زندان کافی بود تا دزد جوان بخواهد این بار با بيسكويتهای مسموم به شکار طعمههایش برود. اوایل مردادماه سال جاری زنی عصا به دست پای در دادسرای شهرری گذاشت و بازپرس پرونده را در جریان سرقت عجیب خودروی همسرش قرار داد. این زن به بازپرس گفت: روز گذشته همسرم با پژو 405 نقرهای رنگش از خانه خارج شد و مثل همیشه منتظر بودم که بعد از ساعتی مسافرکشی برای نماز به خانه بازگردد اما خبری از وی نشد.
بعد از گذشت چند ساعت از نیامدن همسرم نگران شدم. هرچه با تلفن همراهش تماس گرفتم جواب نمیداد. تا ساعت 7 عصر منتظر ماندم و با هر جایی که فکر میکردم شوهرم رفته باشد تماس گرفتم اما هیچکس از وی خبری نداشت تا اینکه ساعت 9 شب زمانی که برای چندمین بار با همسرم تماس گرفتم تلفن را مرد ناشناسی جواب داد و گفت همسرم در بیمارستانی در جنوب پایتخت بستری است. زن نگران افزود: وقتی به بیمارستان رفتم همسرم بیهوش روی تخت بود چند دقیقه بعد مرد جوانی به سمت من آمد و ادعا کرد همسرم را در حالی که روی چمنهای پارکی خوابیده بود پیدا کرده و وی را به بیمارستان رسانده است.
ابتدا فکر میکردم شوهرم به خاطر بیماری قلبیاش سکته کرده اما از دکتر شنیدم که همسرم را با بيسكويت بیهوش کردهاند. این زن در ادامه گفت: ساعت 12 شب همسرم به هوش آمد اما توان حرف زدن نداشت، به زور از صحبتهایش متوجه شدم وی با خوردن بيسكويت مسمومي که یکی از مسافران برایش خریده بود بیهوش شده و خودرویش نیز توسط همان مرد به سرقت رفته است.
با ادعاهای این زن بازپرس پرونده دستور داد تیمی از ماموران پلیس برای ردیابی دزد فراری وارد عمل شوند.
پلیس در نخستین تحقیقات به سراغ اين مرد 50 ساله که حالش نسبت به گذشته بهتر شده بود رفت که وی به آنان گفت: به دنبال مسافر بودم که مردی به بهانه رفتن به ورامین به صورت دربستی سوار ماشین شد و در مسیر از من خواست که جلوی یک سوپرمارکت توقف کنم، مرد جوان بعد از اینکه به سوپرمارکت رفت با آبمیوه و بیسکویت بازگشت و یک آبمیوه و بیسکویت به من داد و اصرار کرد تا خنك است آن را بخورم، ابتدا به وی شک کردم و فقط بیسکویت را خوردم اما ناگهان احساس کردم چشمانم سنگینی میکند و خوابم گرفت که در کنار جاده توقف کردم و دیگر چیزی به یاد ندارم و زمانی که چشمانم را باز کردم خودم را روی تخت بیمارستان دیدم.
پلیس در شاخه دیگری سوپرمارکتی که دزد خودرو به آنجا رفته بود را شناسایی کرد و متوجه شد صاحب مغازه در این ماجرا نقشی نداشته است. ماموران با بازبینی تصاویر دوربین مداربسته سوپرمارکت موفق شدند تصویر دزد خودرو را به دست آورند. تیم تجسس با به دست آوردن تصویر دزد خودرو آنرا با آلبوم مجرمان قدیمی مطابقت داده و موفق به شناسایی دزد سابقهداری به نام «احمد» 32 ساله شدند.
ماموران در تجسسهای پلیسي توانستند مخفیگاه احمد را در جنوب پایتخت شناسایی کنند اما زمانی که برای دستگیری وی وارد عمل شدند متوجه شدند این دزد قدیمی مخفیگاهش را تغییر داده است. در حالی که پلیس هیچ سرنخی از مخفیگاه دزد فراری نداشت شماره پلاک خودروی سرقتی را تحت ردیابی قرار داده و توانست احمد را سوار بر خودروی سرقتی در شهرری دستگیر کند. احمد که بعد از دستگیری منکر هرگونه سرقت شد ادعا کرد خودرو را از دوستش به نام علی به امانت گرفته و از ماجرای سرقت خبر ندارد.
دزد زیرک که قصد داشت با گمراه کردن مسیر تحقیقات از دست پلیس فرار کند، زمانی که برابر صاحب خودرو قرار گرفت دیگر چارهای جز اعتراف نداشت و به پلیس گفت: بعد از آزادی از زندان به خاطر اعتیادم به پول نیاز داشتم و اگر دوباره سراغ سرقت خودرو میرفتم به خاطر سابقهام خیلی زود شناسایی میشدم و به خاطر همین نقشه سرقت با بیسکویت مسموم را طراحی کردم.
احمد به بازپرس پرونده گفت: در زندان یاد گرفتم که برخی با آبمیوه مسموم اقدام به سرقت میکردند، به همین خاطر برای رد گمکنی به جای آبمیوه مسموم، بیسکویت را مسموم و نقشهام را عملی کردم. بنابراین گزارش با توجه به دزدیهای این سارق قدیمی، ماموران در تلاش هستند سایر طعمههای احتمالی دزد فریبکار را شناسایی کنند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
سرنوشت عجيب چشـمهاي سـوختـه
«سمیه»، زنی که حدود یک سال و نیم پیش مورد اسیدپاشی شوهر معتادش قرار گرفت، با وجود عمل جراحی روی قرنیه چشمش برای رفع چسبندگی حاصل از اسیدپاشی، این روزها منتظر نظر نهایی پزشکان درباره بهبود چشمانش است.
بامداد اواخر اردیبهشتماه سال گذشته مردم روستای براتآباد بم با فریادهای کمکخواهی زن جوانی روبهرو شدند که بلند فریاد میزد «سوختم» و از مردم درخواست آب میکرد، هرچند همسایهها در لحظات اولیه تصور میکردند این زن 24ساله دچار برقگرفتگی شده اما هنگامی که صورت سوخته وی و دختر 5/2 سالهاش را دیدند متوجه شدند این زن قربانی اسیدپاشی شوهر معتادش شده است.
سمیه مهری درباره آخرین روند درمانش که در حادثه اسیدپاشی 2 سال پیش آسیب دیده بود، گفت: روز پنجشنبه به دلیل چسبندگی قرنیه در بیمارستان فارابی مورد عمل جراحی قرنیه قرار گرفتم. وی با بیان اینکه پزشکان و متخصصان قرنیه اعلام کردند پس از معالجه دقیق میتوانند نظر خود را درباره این عمل اعلام کنند، گفت: منتظر نظر نهایی پزشکان درباره بهبود چشمانم هستم.
سمیه و دخترش «رعنا» که در خشم اين مرد معتاد سوختهاند این روزها بسیار نگران هستند اما کمکهای نوعدوستانه مردم ایران برای درمان آنان، مرهمی بر زخمهای ناشی از پاشیدن اسید است و امید همچنان در دل خسته سمیه متبلور است، زیرا میداند هموطنانش دعاگوی وی هستند و منتظر جواب نهایی پزشکان میماند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
انهدام باند سارقان خانههاي ويلايي
اوايل شهريور ماه امسال مأموران پليس هنگام گشتزني در حوالي منطقه اختياريه به حركات پسر جواني كه در حال پرسه زدن در كوچهاي بود، مشكوك شدند. پليس وي را تحت نظر گرفت كه لحظاتي بعد متوجه شد پسر جوان ديگري سراسيمه از خانه ويلايي بيرون آمد و با مظنون اولي به سرعت از كوچه دور شدند. مأموران در يك تعقيب و گريز كوتاه، دو پسر جوان را دستگير و از آنها مقداري پول و طلا كشف كردند.
دو متهم كه چارهاي جز اعتراف نداشتند، به سرقت از خانه ويلايي اعتراف كردند. بدين ترتيب دو متهم با تشكيل پرونده به دستور قاضي نصرتي، بازپرس شعبه هفتم دادسراي جنايي براي تحقيقات بيشتر در اختيار پليس آگاهي قرار گرفتند. كارآگاهان با بررسي شكايتهاي مشابه دريافتند، از چندي پيش خانههاي ويلايي زيادي در شمال پايتخت مورد دستبرد سارقان قرار گرفته است.
در ادامه دو سارق اعتراف كردند با همدستي چهار نفر ديگر از دوستانشان كه همگي اهل يكي از شهرهاي غربي كشور هستند، در قالب تيمهاي دو نفره و سه نفره به تعدادي از خانههاي ويلايي در شمال تهران دستبرد زده و اموال و طلاهاي سرقتي را نيز به طلافروشي در اسلامشهر فروختهاند. بدين ترتيب پليس، مالخر و چهار سارق جوان را دستگير كرد. هفت متهم صبح روز دوشنبه مقابل قاضي نصرتي به جرم خود اعتراف كردند.
گفتوگو با يكي از متهمان
مهندس هستم اما اعتياد سارقم كرد.
خودت را معرفي كن؟
سعيد هستم ۲۵ سال سن دارم.
به چه اتهامي دستگير شدي؟
من با دوستم حميد هنگام سرقت از خانه ويلايي در شمال تهران دستگير شديم .
چرا درس نخواندي كه دنبال كار آبرومندانهاي بروي؟
من مدرك مهندسي كشاورزي را از يكي از دانشگاههاي معتبر دارم.
پس چرا سارق شدي؟
از بدبختي
توضيح بدهيد؟
بعد از تمام شدن دانشگاه بيكار بودم تا اينكه با دوستاني آشنا شدم كه معتاد بودند. من هم كم كم به هروئين اعتياد پيدا كردم و براي تهيه پول مواد تصميم به سرقت گرفتم.
در تهران زندگي ميكني؟
نه، بعد از سرقت به شهرستان ميروم.
چطور؟
همدستانم در تهران هستند. آنها ابتدا خانه مورد نظر را شناسايي ميكنند و زمان سرقت من به تهران ميآيم و بعد از اينكه سهمم را گرفتم، به شهرستان برميگردم.
پس سارق پروازي هستي؟
نه، با اتوبوس رفت و آمد ميكنم
در رابطه با شيوه سرقتتان توضيح دهيد؟
ما بعد از شناسايي خانههاي ويلايي در مناطق بالاي شهر، رفت و آمد اعضاي آن خانه را تحت نظر ميگرفتيم. معمولاً دم دماي غروب كه خانوادهها براي چند ساعتي به پارك يا خريد به بيرون ميرفتند، از خانه آنها سرقت ميكرديم. يكي از ما در كوچه كشيك ميداد و ديگري هم به داخل خانه ميرفت . ما معمولاً توپي قفل خانه را با قلم آهني ميشكستيم و به راحتي وارد خانه ميشديم، فقط هم طلا و پول سرقت ميكرديم.
خانوادهات خبر دارند كه سرقت ميكني؟
مدتي پيش متوجه شدند و از آن روز به بعد مرا از خانه بيرون كردند و ديگر به خانه راه ندادند.
اكنون كه دستگير شدي چه احساسي داري؟
خيلي پشيمان هستم. من اگر معتاد نميشدم، الان مثل ديگر همكلاسيهايم شغل آبرومندانهاي داشتم.
*****************************
گفتوگو با يكي ديگر از متهمان
خودت را معرفي كن؟
سياوش هستم ۲۶ ساله.
سابقه داري؟
نه.
به چند سرقت اعتراف كردي؟
من و دوستم حدوداً ۱۰ سرقت داشتهايم.
چه چيزي سرقت ميكرديد؟
طلا و پول.
از ۱۰ سرقت چقدر پول گيرتان آمد؟
ما در كل ۶۰۰ هزار تومان پول نقد سرقت كرديم و ۹۰۰ گرم طلا كه به مالخري فروختيم.
قبلاً چي كار ميكردي؟
وقتي از شهرستان به تهران آمدم، با ماشينم مسافركشي ميكردم.
چي شد كه به تهران آمدي؟
دو سال پيش به خاطر درمان دخترم به تهران آمدم.
چرا سارق شدي؟
من معتاد بودم و در ضمن يك دختر سرطاني دارم كه هر شش ماه بايد خونش عوض شود كه هزينهاش زياد است، به همين خاطر سرقت ميكردم.
يعني هركس پول نداشت، براي درمان بچهاش بايد اموال مردم را سرقت كند؟
نه، من اشتباه كردم.
فكر ميكنم بيشتر به خاطر اعتيادت سرقت ميكني نه، به خاطر بيماري دخترت؟
بله، خرج اعتيادم خيلي زياد است.
فكر ميكني حالا كه دستگير شدي دخترت و همسرت چه سرنوشتي دارند؟
[گريه ميكند.]
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
دستبرد ۲ زنداني به حساب مشتريان بانك
دوازدهم مهرماه مردي بعد از مراجعه به دادسراي ناحيه ۳۱ تهران با طرح شكايتي گفت: براي دريافت پول به درخواست شخصي كه خودش را مهندس جابري معرفي كرده بود، به دستگاه عابر بانك مراجعه كردم و پس از انتخاب گزينه انگليسي و انجام كارهايي كه او گفته بود، در آخر به جاي واريز پول، از حساب خودم برداشت شد.
شاكي سپس براي كارآگاهان اداره چهاردهم پليس آگاهي تهران بزرگ كه مأمور رسيدگي به پرونده شده بودند، توضيح داد: براي فروش اثاثيه منزلمان در روزنامه آگهي داده بوديم تا اينكه يازدهم مهر مرد جواني با معرفي خودش به عنوان مدير عامل يك شركت خصوصي به بهانه خريد مبلمان منزل تماس گرفت و براي واريز ۲ ميليون و ۵۰۰ هزار تومان شماره عابر بانك خود را از پشت تلفن برايمان خواند و گفت چون حسابش ارزي است، بايد به نزديكترين دستگاه عابر بانك بروم. من هم با مراجعه به دستگاه عابربانك، گزينه زبان انگليسي را انتخاب كردم و كدهايي را كه او گفته بود، وارد كردم اما بعد از دريافت صورتحساب، متوجه شدم كه به جاي دريافت پول از حسابم، يك ميليون و ۴۹۵ هزار تومان كم و به حساب فرد ديگري واريز شده است.
با توجه به كلاهبرداري به شيوه عابربانك، كارآگاهان در اولين مرحله به بررسي حساب مالباخته پرداختند و موفق به شناسايي يكي از مجرمان سابقهدار به نام پاستور - ۳۷ ساله شدند كه به اتهام سرقت در زندان بود. با شناسايي هويت متهم، كارآگاهان با مراجعه به زندان و بازرسي وسايل پاستور، دو دفترچه تلفن و شماره كارتهاي عابر بانك كشف كردند كه در آن شماره كارت عابر بانك استفاده شده در انتقال وجوه كلاهبرداري شده نوشته شده بود.
متهم كه چارهاي جز اعتراف نداشت، به كارآگاهان گفت: شش ماه بود كه با همدستي محمد ـ ۲۷ ساله يكي از متهمان داخل زندان، پس از تهيه عابربانك از بيرون زندان، با معرفي خودمان به عنوان مديرعامل، مهندس، مأمور خريد و. . . از طريق آگهيهاي روزنامه سوژهها را انتخاب ميكرديم و پس از كشاندن آنها پاي عابربانك، آنها را راضي ميكرديم تا گزينه انگليسي را انتخاب كنند.
بدين ترتيب متهمان از زندان به اداره چهاردهم پليس آگاهي منتقل شدند. هر دو متهم ضمن اعتراف به كلاهبرداري به افسر پرونده گفتند از طريق چند نفر از مجرمان سابقهدار كه از زندان آزاد شدهاند، با تهيه عابربانك به اين شيوه با مالباختگان تماس ميگرفتيم و از آنها كلاهبرداري ميكرديم. سرهنگ فريدون رهبريان، معاون مبارزه با جعل و كلاهبرداري پليس آگاهي تهران بزرگ گفت: با وجود اطلاعرسانيهاي مكرر و هشدار، باز هم شاهديم برخي از شهروندان بدون توجه به اين نكات در دام اين افراد كه از قدرت بيان بسيار بالايي برخوردارند، گرفتار ميشوند.
وي با تأكيد بر جدي گرفتن هشدارهاي پليس در خصوص اين نوع از كلاهبرداري گفت: در زمان استفاده از دستگاههاي عابر بانك براي انتقال وجوه نقد، حتماً از هويت شخص تماسگيرنده اطمينان كسب نماييد و اين نكته را مدنظر داشته باشيد كه براي واريز شدن وجه نقد به حساب بانكي ديگر، به هيچ عنوان نيازي به مراجعه آنها به دستگاههاي عابر بانك وجود ندارد و هرگونه درخواست فرد يا افراد تماسگيرنده مبني بر انتخاب گزينه انگليسي را جدي گرفته و در صورت عدم آشنايي كامل با زبان انگليسي، به هيچ عنوان از اين گزينه در انجام عمليات انتقال وجه استفاده نكنيد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ماجراي پيچيده کشته شدن ۲جوان در نزاع خياباني
ماجراي کشته شدن ۲ جوان در يک نزاع خياباني، با اعتراض اولياي دم يکي از کشته شدگان وارد مرحله جديدي شد. به گزارش خراسان، شب دوم مهر سال ۸۸ بعد از مجلس عروسي در يکي از مناطق بولوار توس مشهد بين چندين نفر نزاعي رخ داد.
اين درگيري با انگيزه اختلافات قبلي بين ۲ جوان آغاز شد و افراد ديگري نيز براي ميانجيگري و يا شرکت در نزاع وارد ماجرا شدند که ناگهان برق چاقوها در تاريکي شب درخشيد و پيکرهاي خون آلود ۵ نفر روي زمين افتاد. ۲تن از مجروحان اين حادثه به دليل شدت صدمات وارده جان باختند و ۳ تن ديگر نيز تحت مداوا قرار گرفتند. با گزارش ماجراي نزاع منجر به قتل، قاضي غلامحسين پرسا (قاضي ويژه قتل عمد در زمان حادثه) به همراه ماموران کلانتري آبکوه و عوامل بررسي صحنه جرم عازم محل درگيري و مرکز درماني شد.
بررسي هاي مقدماتي مقام قضايي بيانگر آن بود که نزاع به دليل اختلاف و کينه قبلي بين ۲جوان رخ داده است که در اين ميان ۲ جوان ۲۰ و ۲۲ ساله بر اثر اصابت ضربه چاقو جان باخته اند. با توجه به اهميت ماجرا، قاضي ويژه قتل عمد ضمن صدور دستورات ويژه اي براي شناسايي و دستگيري عاملان شرکت در نزاع دسته جمعي خود نيز به همراه گروهي از ماموران انتظامي به مکان هاي احتمالي اختفاي متهمان عزيمت کرد. در اين بازرسي ها که تا سپيده دم روز بعد به طول انجاميد، ۷تن از متهمان اين پرونده دستگير شدند و به مقر پليس انتقال يافتند.
اين گزارش حاکي است، يکي از مصدومان اين حادثه در بازجويي ها گفت: از سر کار بر مي گشتم که ديدم مردم جمع شده اند، به اتفاق دوستم که در آن منطقه سکونت دارد جلو رفتيم که ببينيم چه خبر است، در اين لحظه دعوا شدت گرفت و يک نفر از آن ها با چاقو به گردنم زد. يکي ديگر از متهمان گفت: من قبلاً با يکي از افرادي که طي اين نزاع کشته شدند دعوا کرده بودم، شب حادثه براي آشتي رفته بوديم که آن ها مرا کتک زدند، من فرار کردم مي خواستم به منزل برادرم بروم که مرا تعقيب کردند و با چاقو به پشتم زدند. جوان ۲۰ساله ديگري که در اين پرونده دستگير شده بود، نيز گفت: قبول دارم که چاقو در دست داشتم، يکي از چاقوها مال خودم بود و ديگري را از «ر» (يکي ديگر از متهمان) بعد از آن که ضربه اي به «الف» زد گرفتم تا کس ديگري را نزند.
چاقوها را هم بعد از نزاع در کنار پل انديشه انداختم. پس از اعترافات متهمان و بازسازي صحنه جنايت، مشخص شد که فردي از گروه مقابل با ضربه چاقو کشته شده است اما در اين درگيري، يکي از شرکت کنندگان در نزاع نيز با وارد آمدن ضربه اي از گروه خودي جان باخته است.با مشخص شدن اين ماجرا، پرونده وارد مرحله جديدي شد و با انتصاب قاضي پرسا به سمت معاون دادستان و سرپرست مجتمع قضايي شهيدباهنر، رسيدگي به اين پرونده جنايي با توجه به اهميت ماجرا به قاضي علي موحدي راد (قاضي ويژه قتل عمد) سپرده شد.
مقام قضايي نيز پس از برگزاري چندين جلسه بازپرسي، به يکي از متهمان اين پرونده اتهام قتل عمدي را تفهيم کرد اما قاضي پرونده با صدور کيفرخواست کشته شدن جواني از گروه خودي را «خطاي محض» تشخيص داد.بنابراين گزارش، با ارسال پرونده جنايت در نزاع بعد از عروسي به دادگاه، اولياي دم به اين مورد اعتراض کردند و آن را نيز قتل عمدي دانستند. بدين ترتيب پرونده شکل ديگري به خود گرفت و بررسي هاي مقامات قضايي درباره مرگ نفر دوم اين پرونده آغاز شد تا مشخص شود که آيا وي بر اثر يک خطاي محض کشته شده يا اين که به عمد به قتل رسيده است.