۱۴ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۴:۱۲

شعرطنز/عیدانه

کد خبر : ۹۹۰۳۹

عیدانه

عید است و مرا پسته ی کرمان نرسیده
آجیل ز تبریز و خراسان نرسیده

چون منتظر سکه شدم تا رسد اینجا
زر آمده استانبول و تهران نرسیده

در سایه تدبیر و مدیریت عالی
سیبی ز دماوند و نه  لبنان نرسیده

 چو ن سبزه فراوان شده  سنجد ز که خواهم
عطار محل رفته به  آلمان  , نرسیده

چندی شده  از کشور پر آب و زراعت
صادر شده آن  سیر و ز گیلان نرسیده

پیچید جهان کار سیاست شده درهم
دلشوره شده , سرکه ی  جوشان نرسیده

اما سمنو آن گل جوشیده ی  گندم
تنها شده بر سفره  فراوان نرسیده 

عید است ولی بر من بیچاره چه سوداست  
یک شاخه گل از قمصر کاشان نرسیده

سالی که گذشت از سر ما رفت , جهنم
سوقات من از یزد و سپاهان نرسیده

رنگین شده ماهی  چو قناری چه به گویم  
از کشور همسایه ی عمان نرسیده

امسال قرار است که شیرین شود این لب
این جان به لب آمد لب جانان نرسیده

خواهم که زنم شارگ خود از غم این دل
گویند که چاقو ی ز زنجان نرسیده

مردم که مهیای بهارند    و لیکن
 گویا خبر از فصل بهاران نرسیده

بر من شده چون چیره کمی سختی ایام
این شعر من امروز به پایان  نرسیده
منبع: تابناک
نظرات بینندگان
نورا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۲۶ - ۱۴ اسفند ۱۳۹۱
۰
۰
سوغات درسته نه سوقات!