۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۰:۰۳

پایان قصه یک دیکتاتور

حکومت50 ساله ناصرالدین شاه قاجار، بدلیل وقوع رویدادهای تاریخی مهم و تلخ در آن دوران به دوره استبداد ناصری لقب یافت. ناصرالدین شاه فرزند محمدشاه و مهد علیا در 25 تیر 1210 هجری خورشیدی به دنیا آمد.
کد خبر : ۱۰۹۷۲۲
صراط:درگذشت محمدشاه قاجار در 42 سالگی سبب شد تا مدعیان پادشاهی از هر سو سر برآورند و حاجی میرزا آقاسی وزیر محمد شاه که توانایی کنترل اوضاع را نداشت به حرم عبدالعظیم پناهنده شد. ناصرالدین میرزا که در آن زمان در تبریز بسر می برد با پشتیبانی میرزاتقی خان امیرنظام (امیر کبیر) راهی تهران شد. به محض ورود به تهران تاجگذاری و به عنوان چهارمین پادشاه قاجاریه با انتخاب لقب سلطان صاحبقرانیه قدرت را به دست گرفت. در اولین اقدام امیر کبیر را بعنوان صدراعظم خود انتخاب کرد.

اصلاحات و اقدامات سازنده امیرکبیر در دوران صدارتش خشم درباریان، بخصوص مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه را برانگیخت. توطئه و دسیسه چینی های مهد علیا و میرزاآقاخان نوری سرانجام به ثمر نشست و شاه، با خلع امیر کبیر از صدارت، میرزاآقاخان نوری را به جای او برای تصدی این پست برگزید.

علاقه وافر ناصرالدین شاه به سفرهای فرنگ و اروپا، او را واداشت تا برای تامین مخارج سرسام آور سفرهایش امتیازات اقتصادی و سیاسی فراوانی را به انگلستان و روسیه اعطا نماید، امتیاز رویتر و امتیاز انحصاری توتون وتنباکو نمونه هایی از این امتیازات اعطایی است؛ به همین سبب دوره او به عصر اعطای امتیازات به بیگانگان مشهور است.

تصرف هرات با تحریک روس ها یکی از اقدامات نسنجیده ناصرالدین شاه بود که این عمل واکنش تند انگلیسی ها را به همراه داشت و موجب شد تا انگلیس به جنوب ایران حمله و جزیره خارک را اشغال و به سمت اهواز پیشروی کند.

ناصرالدین شاه پس از عکس العمل شدید انگلستان، هراسان نماینده‏ای به پاریس اعزام کرد و خواستار میانجی‏گری فرانسه شد.

سرانجام قرارداد پاریس منعقد و دولت ایران متعهد شد تا در برابر خروج نیروهای انگلیس، از ایران، بی‏درنگ هرات را تخلیه کند و استقلال افغانستان را به رسمیت بشناسد.

استبداد، وطن فروشی و اعطای امتیازات گسترده اقتصادی ˈسلطان صاحبقرانˈ به بیگانگان که به تاراج ثروت ملی کشور منتهی شده بود سبب افزایش نارضایتی های عمومی از وضع موجود در کشور شد.

او که به جای اتکا به قدرت مردم، به بیگانگان متوسل شده بود و بقای حکومت خویش را در جلب حمایت قدرت های بزرگ می دید؛ میرزا رضای کرمانی، از شاگردان سید جمال الدین اسدآبادی، را مصمم ساخت تا شخصا نسبت به قطع این ریشه ظلم اقدام نماید.

وی برای عملی ساختن تصمیم خود یک تپانچه تهیه کرد و در 12 اردیبهشت 1275 همزمان با پنجاهمین سال تاجگذاری ناصرالدین شاه در حرم شاه عبدالعظیم در شهر ری به بهانه تقدیم نامه ای به شاه، به وی نزدیک شد و با شلیک پنج گلوله زندگی او را به پایان رساند.

میرزا بلافاصله پس از قتل شاه دستگیر و شکنجه های فراوان شد او در جریان بازپرسی پاسخ های مهمی به سوالات ماموران داده بود که در روزنامه صور اسرافیل آن زمان به چاپ رسید او در بخش از سخنان خود می گوید :

ˈ دولت ایران، قدر سیّد ( جمال الدین اسد آبادی ) را نشناخت و نتوانست از وجود محترم او فوائد و منافع ببرد و با آن خفت و افتضاح او را نفی کردند.ˈ

سخنان میرزا موجب شد تا طرح حکومت برای ایجاد چهره مثبت از شاه و عنوان ˈ شاه شهید ˈ برای ناصرالدین شاه در عمل خنثی شود.

میرزا با شهامت تمام در دادگاهی که برای او تشکیل شده بود گفت : ˈ من قَدَری هستم، و مومن به قَدَر و معتقد که بی حکم قَدَر، برگ از درخت نمی افتد. هم به خیال خودم یک خدمتی به تمام خلایق کرده و ملت و دولت را بیدار کرده ام و این تخم را من آبیاری کردم و سبز شد. همه خواب بودند، بیدار شوند. یک درخت خشک بی ثمری را که زیرش همه قسم حیوانات موذی درنده جمع بودند، از بیخ انداختم و آن جانورها را متفرق کردم.ˈ

سخنان قاطع و محکم میرزا پیرامون این اقدام انقلابی تاثیر بسیاری در افکار عمومی داشت و زمانی که در روز 21 مرداد 1276، به دار آویخته شد، مردم با خشم و نفرت به این اقدام معترض شدند و اینگونه بود که دستگاه حکومت قاجاربرای نخستین بار صدای آشکار مردم معترض را شنید و لایه های خاموش مخالفت با استبداد با همت این مرد مبارز آشکار شد.
منبع: ایرنا