۰۱ آبان ۱۳۹۲ - ۲۱:۲۱

نگاه امام خميني(ره) به غدير چيست؟

نگاه امام خميني(ره) به غدير چيست؟ شخصيتي که دوران ما را به نام او ناميده و آن را عصر امام خميني دانسته اند، چگونه به غدير مي نگريست؟ او که توانست پس از قرن ها افسون انديشه خلفا و پادشاهان را مبني بر جدايي دين و سياست باطل کند، چه تحليل و نظري از واقعه غدير ارائه مي داد؟
کد خبر : ۱۳۸۴۰۰
صراط:  امام راحل عظيم الشان در سخنان مهمي که دوم شهريور ۶۵ در روز عيدغدير ۱۴۰۶هـ. ق در جمع مسئولان عالي لشکري و کشوري ايراد کردند، به اهميت و عظمت غدير در انديشه امامت اشاره کردند. ايشان با بيان اين که مقام شامخ امام علي(ع) غدير را ايجاد کرد، اظهار داشتند: «ولايتي که در حديث غدير است به معناي حکومت است، نه به معناي مقام معنوي.»

مقام شامخ حضرت امير(ع) مسئله غدير را ايجاد کرده است

امام(ره) در اين ديدار مسئله غدير را مسئله نصب حاکم شمردند و فرمودند: «مسئله غدير، مسئله اي نيست که به نفسه براي حضرت امير يک مسئله اي پيش  بياورد، حضرت امير مسئله غدير را ايجاد کرده است. آن وجود شريف که منبع همه جهات بوده است، موجب اين شده است که غدير پيش بيايد. غدير براي ايشان ارزش ندارد؛ آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدير آمده است.

خداي تبارک و تعالي که ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسول ا... کسي نيست که بتواند عدالت را به آن طوري که بايد انجام بدهد، آن طوري که دلخواه است انجام بدهد مامور مي کند رسول ا... را که اين شخص را که قدرت اين معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ايجاد کند و يک حکومت الهي داشته باشد، اين را نصب کن.

نصب حضرت امير به خلافت اين طور نيست که از مقامات معنوي حضرت باشد؛ مقامات معنوي حضرت و مقامات جامع او اين است که غدير پيدا بشود و اين که در روايات ما و از آن زمان تا حالا اين غدير را آن قدر از آن تجليل کرده اند، نه از باب اين که حکومت يک مسئله اي است، حکومت آن است که حضرت امير به ابن عباس مي گويد که «به قدر اين کفش بي قيمت هم پيش من نيست»،

آن که هست اقامه عدل است. آن چيزي که حضرت امير - سلام ا...عليه- و اولاد او مي توانستند در صورتي که فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طوري که خداي تبارک و تعالي رضا دارد انجام بدهند، اين ها هستند، لکن فرصت نيافتند.

قضيه غدير، قضيه جعل حکومت است

زنده نگه داشتن اين عيد نه براي اين است که چراغاني بشود و قصيده خواني بشود و مداحي بشود، اين ها خوب است، اما مسئله اين نيست.

مسئله اين است که به ما ياد بدهند که چه طور بايد تبعيت کنيم، به ما ياد بدهند که غدير منحصر به آن زمان نيست، غدير در همه اعصار بايد باشد و روشي که حضرت امير در اين حکومت پيش گرفته است بايد روش ملت ها و دست اندرکاران باشد.

قضيه غدير، قضيه جعل حکومت است، اين است که قابل نصب است و الا مقامات معنوي قابل نصب نيست يک چيزي نيست که با نصب آن مقام پيدا بشود؛ لکن آن مقامات معنوي که بوده است و آن جامعيتي که براي آن بزرگوار بوده است، اسباب اين شده است که او را به حکومت نصب کنند و لهذا، مي بينيم که در عرض صوم و صلاة و امثال اين ها مي آورد و ولايت مجري اين هاست.

ولايتي که در حديث غدير است به معناي حکومت است، نه به معناي مقام معنوي و حضرت امير را همان طوري که من راجع به قرآن عرض کردم که قرآن - در روايات است اين - نازل شده است به منازل مختلف، کلياتش سبع و الي سبعين و الي زيادتر، تا حالا رسيده است به دست ماها به صورت يک مکتوب، حضرت امير هم اين طور است، رسول خدا هم اين طور است. مراحل طي شده است، تنزل پيدا کرده است. از وجود مطلق تنزل پيدا کرده است، از وجود جامع تنزل پيدا کرده است و آمده است پايين تا رسيده است به عالم طبيعت، در عالم طبيعت اين وجود مقدس و آن وجود مقدس و اولياي بزرگ خدا.

بنابراين اين که حديث غدير را ما حساب کنيم که مي خواهد يک معنويتي را براي حضرت امير يا يک شأني براي حضرت امير درست کند نيست. حضرت امير است که غدير را به وجود آورده است، مقام شامخ اوست که اسباب اين شده است که خداي تبارک و تعالي او را حاکم قرار بدهد.

مسئله، مسئله حکومت است. مسئله، مسئله سياست است، حکومت عِدلِ سياست است، تمام معناي سياست است. خداي تبارک و تعالي اين حکومت را و اين سياست را امر کرد که پيغمبر به حضرت امير واگذار کنند، چنان چه خود رسول خدا سياست داشت و حکومت بدون سياست ممکن نيست. اين سياست و اين حکومتي که عجين با سياست است، در روز عيدغدير براي حضرت امير ثابت شد. اين که در روايات هست که بُنيَ الاسلامُ عَلي خَمس اين ولايت، ولايت کلي امامت نيست. آن امامتي که هيچ عملي مقبول نيست، قبول نمي شود، الا به اعتقاد به امامت، اين معنايش اين حکومت نيست.

خوب، ما بسياري از ائمه مان حکومت نداشتند. ما الان معتقديم که حضرت امير در يک برهه از زمان به حکومت رسيد، حضرت امام حسن هم يک مدت بسيار بسيار کمي به حکومت رسيد، باقي ائمه حکومت نداشتند. آن که خداي تبارک و تعالي جعل کرد و دنبالش هم براي ائمه هدي جعل شده است، حکومت است؛ لکن نگذاشتند که اين حکومت ثمر پيدا بکند. بنابراين، حکومت را خدا جعل کرده است براي حضرت امير- سلام الله عليه- اين حکومت يعني سياست، يعني عجين با سياست.

آن که مي گويد دين از سياست جداست، خدا را تکذيب کرده

از اعوجاج هايي که پيدا شده است مع الاسف، اين است که، يعني اعوجاج زياد پيدا شده اما بزرگترينش اين است که دست هايي از زمان سابق از زمان خلفاي اموي و خلفاي عباسي- عليهم لعنة الله - از آن زمان دست هايي پيدا شده است که بگويند که دين علي حده از مسائل است و سياست علي حده از حکومت است. هرچه طرف پايين آمده است، اين قوت گرفته است تا وقتي بازيگرهاي دنيا که ديدند بايد دين را يک چيز تعبدي قرار داد.

اين بازيگرها آمدند و اين طور کردند که ماها هم باورمان آمده بود که دين چه کار دارد به سياست، سياست مال امپراتورها. اين معنايش اين است که تخطئه کنيم خدا را و رسول خدا را و اميرالمومنين را، براي اين که حکومت سياست است، حکومت که دعاخواندن نيست، حکومت که نماز نيست، حکومت روزه نيست. حکومت، حکومت عدل، اسباب اين مي شود که اين ها اقامه بشود، اما خود حکومت يک دستگاه سياسي است.

آن که مي گويد دين از سياست جداست، تکذيب خدا را کرده است، تکذيب رسول خدا را کرده است،تکذيب ائمه هدي را کرده است.

با اقامه ولايت، همه انحرافات از بين مي رود

و اين که اين قدر صداي غدير بلند شده است و اين قدر براي غدير ارج قائل شده اند- و ارج هم دارد- براي اين است که با اقامه ولايت يعني با رسيدن حکومت به دست صاحب حق، همه اين مسائل حل مي شود، همه انحرافات از بين مي رود. اگر حکومت عدل به پا شود، اگر گذاشته بودند که حضرت امير- سلام الله عليه- حکومتي را که مي خواهد به پا کند، تمام انحرافات از بين مي رفت و محيط يک محيط صحيح و سالم مي شد که آن وقت مجال براي همه اشخاص که داراي افکار هستند، عرفا که داراي افکار هستند، حکما که داراي افکار هستند، فقها، همه براي آنها مجال هم پيدا بشود، از اين جهت، اسلام بُنيَ عَلي خَمس، نه معنايش آن است که ولايت در عرض اين است، ولايت اصلش مسئله حکومت است، حکومت هم اين طوري است، حکومت حتي از فروع هم نيست.»
منبع: جماران