۰۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۴:۳۳
سعدالله زارعی

چند و چون مصر آینده

کد خبر : ۱۶۰۳۴۴
صراطبا برگزاری مهندسی ‌شده همه‌پرسی قانون اساسی و سپس اعلام نامزدی ریاست‌جمهوری وزیر دفاع، تردیدها درباره اینکه ارتش مصر از ابتدا برنامه مشخصی در انقلاب و پس از انقلاب مصر داشته برطرف شد. با این وصف می‌توان گفت از این پس نیز ارتش بر اساس یک برنامه منظم و گام به گام سعی می‌کند در کانون اصلی قدرت حضور داشته باشد و تحولات را آن گونه که خود می‌خواهد مدیریت نماید البته این برنامه ارتش است اما در عین حال دشواری‌هایی هم بر سر راه ارتش وجود دارد. مهمترین دشواری این است که مصر به هر حال باید تغییر کند ولی نقش ارتش به عنوان‌محور این تغییر محدود است و اگر ارتش به گونه‌ای عمل کند که تداوم دوره حسنی‌مبارک را تداعی کند با چالش جدی مواجه می‌شود و توان اثرگذاری بر تحولات را از دست می‌دهد. در این باره گفتنی‌هایی وجود دارد؛
1- سکوت ارتش در قبال انقلاب 5 تا 22 بهمن 1389 و عدم همراهی با حسنی‌مبارک - خواه این عدم همراهی انتخاب فرماندهان ارتش باشد خواه تشخیص و دستور مقامات آمریکا- نشان می‌دهد که ارتش و کانون‌های رهبری‌کننده آن لزوم تغییر در مصر را پذیرفته‌‌اند. خود این موضوع به ما می‌گوید از نظر ارتش و کانون‌های داخلی یا خارجی دستور دهنده به آن، نمی‌توان با قواره و قواعد دوره مبارک، مصر را اداره کرد. با این وصف اگرچه ارتش به عنوان مهمترین عامل بقاء رژیم حسنی‌ مبارک در فاصله سال‌های 1360 تا 1389 به حساب می‌آید اما حضور آن در عرصه سیاسی پس از مبارک نمی‌تواند کاملا شبیه دوران مبارک باشد و حتما تفاوت‌هایی خواهد داشت اما چه تفاوت‌هایی؟
2- ارتش اگرچه در 10 تیر امسال (30 ژوئن 2013) رئیس‌جمهور و دولت قانونی او را به طور غیرقانونی برکنار کرد اما بدون تردید این امکان تا قبل از اجتماعات بزرگ مردمی که این اواخر شمار آنان دست‌کم به 15 میلیون نفر رسیده بود برای ارتش فراهم نبود بر این اساس ناظران سیاسی معتقدند ارتش در برکناری محمد‌المرسی و اخوان‌المسلمین از قدرت، دست‌کم نیمی از مردم فعال مصر را در کنار خود داشته است. کما اینکه در تیرماه گذشته که مرسی برکنار شد، اخوانی‌ها حمایت نزدیک به نیمی از شهروندان فعال را با خود همراه داشتند.
امروز هم ارتش می‌تواند با استناد به شمار رای‌دهندگان به همه‌پرسی قانون اساسی، بگوید که موافقت حدود 37 درصد از شهروندان واجد شرایط رأی را به دست آورده و این یعنی این که جبهه‌ای که ارتش در آن قرار دارد 17/2 درصد بیش از جبهه‌ای که اخوان در آن قرار دارد، مستظهر به آراء مردم است. اما ارتشی‌ها باید بدانند که این آراء مجموعه آرایی است که ارتش، هواداران رژیم گذشته و حزب حاکم سابق، جبهه انقاذ، جنبش تمرد و حتی بعضی از طیف‌های مذهبی نظیر جامع‌الازهر به دست آورده‌اند. البته سهم ارتش در این آراء کم نیست ولی حتماً سهم جنبش تمرد و جبهه انقاذ بیش از ارتش است. ارتش تا زمانی می‌تواند این بخش از آراء شهروندان را نمایندگی کند که از سوی هواداران میلیونی تمرد و انقاذ بعنوان بخشی از رهبری این جبهه پذیرفته شده باشد. حالا یک لحظه تصور کنید که انقاذ، تمرد و به خصوص نیروهای شرکت‌‌کننده در انقلاب بهمن 1389 راهی جدای از ارتش دنبال کنند، آنگاه آراء ارتش در برابر آراء جریانات مقابل رنگ می‌بازد. این موضوع به ما می‌گوید زیر پای ارتش آنچنان محکم نیست که بتواند هر کاری را انجام دهد چه رسد به اینکه بخواهد همان مناسبات دوره حسنی مبارک را بازسازی کند و مظهر آن چیزی باشد که مبارک بود.
3- شرایط داخلی و منطقه‌ای تا حد زیادی دگرگون شده و این کار ارتش را در انتخاب راه و ترکیب‌بندی آنچه در برنامه دارد با دشواری زیاد مواجه می‌کند. دوره حسنی مبارک دوره اقتدار آمریکا و اقتدار نسبی رژیم‌های عربی وابسته به آمریکا بود و در عین حال منطقه‌ای که مصر در بطن آن قرار گرفته در دوره حسنی مبارک تا حد زیادی آرام بود، مرزهای آفریقایی و آسیایی مصر تا حد زیادی امن بودند، معمر قذافی بر لیبی حاکمیت مطلق داشت، آبراه دریای سرخ و کانال سوئز آرام بود. الان این شرایط دگرگون شده است. آمریکا توان اثرگذاری قاطع بر پرونده‌های این منطقه حساس را از دست داده است. محیط‌های عربی پیرامون مصر و حتی تا دوردست‌های آن شامل لیبی، تونس، سوریه، عراق، یمن و عربستان دستخوش تحولات هستند بنابراین ارتش مصر نمی‌تواند خود را از تبعات امنیتی و سیاسی آنچه در حوزه عربی می‌گذرد، در امان بداند. ارتش مصر می‌داند که مرسی و اخوان‌المسلمین با چند بازی اشتباه در حوزه سیاست‌های داخلی و خارجی سقوط کردند و حال آنکه این‌ها 85 سال برای روزی که به قدرت می‌رسند، برنامه‌ریزی کرده بودند. چه تضمینی وجود دارد که چند حرکت اشتباه ارتش، سرنوشتی بدتر از سرنوشت اخوان و مرسی را برای آنان رقم نزند. اگر نگاهی به رفتار ارتش در حوزه سیاست خارجی بیندازیم در می‌یابیم که ارتش سعی می‌کند ولو به صورت مانورگونه، خود را دارای استقلال رأی معرفی کند. روابط نظامی مصر و مسکو که پس از 40 سال از سر گرفته شده، اگرچه عمق ندارد ولی از این نکته‌سنجی ارتش حکایت می‌کند کما اینکه سکوت ارتش در قبال تحولات سوریه هم از احتیاط‌کاری ارتش خبر می‌دهد. ارتش در حوزه سیاست داخلی نیز سعی کرده است مظهر اراده و خواست ملی قلمداد شود. قدرت‌بخشی به پارلمان، تاکید ارتش روی برآورده کردن نیازهای عمومی در زمینه غذا، بهداشت، آموزش، مسکن و حقوق‌شهروندی در قانون اساسی جدید که البته بسیاری از ناظران معتقدند ارتش هیچگاه قادر به تامین این اهداف نیست، از این موضوع حکایت می‌کنند و حال آنکه در جامعه مصر همواره اسلام‌گرایان مظهر توجه به نیازهای عمومی غذایی، بهداشتی و آموزشی بوده‌اند. مجموعه این موارد به ما می‌گوید ارتش در صدد برآمده تا با گفتمان جدید وارد عرصه شود و نیروهای ملی اجتماعی را با خود همراه کند.
4- ارتش مصر به دلیل سابقه و خاستگاه، میدان مانور فراخی در اختیار ندارد. ارتش مصر به هر حال بعنوان بخش بازمانده رژیم آمریکایی سادات و مبارک دیده می‌شود و از سوی دیگر جدی‌ترین حامیان داخلی ارتش مصر بازماندگان رژیم مبارک که اصطلاحاً «فلول» گفته می‌شوند، هستند و در مرتبه بعدی قدرتمندان اقتصادی هستند که در گذشته هم از رژیم حمایت می‌کردند این‌ها به هر حال نه تنها برای اسلام‌گراها بلکه حتی برای ملی‌گراها، ناسیونالیست‌ها و جوانان شکل‌دهنده به انقلاب بهمن 89 و شورش تیر 92 قابل قبول نیست و طبعاً می‌تواند برای ارتش چالش‌آفرین باشد.
5- درباره ارتش بعضی به اشتباه افتاده و با استناد به تغییر فضاهای گفتمانی در منطقه گفته‌اند که ارتش هم می‌تواند مظهر دمکراسی باشد. غربی‌ها اخیراً با همین عبارات از رفراندوم قانون اساسی مصر صحبت کردند ولی این یک تصور دقیق نیست چرا که ارتش دستکم 40 سال از فضاهای گفتمانی منطقه‌ای دور بوده است. ارتش مصر طی 30 سال اخیر هیچ واکنش روشنی به اسلام‌خواهی منطقه‌ای نشان نداد. ارتش در این دوران در برابر جنبش‌های ضد صهیونیستی سکوت کرد و حتی با صهیونیست‌ها همراهی کرد! ارتش مصر موضع خاصی در قبال اکثر تحولات منطقه‌ای نداشت و علیرغم آنکه در بعضی از مواقع زمینه آن فراهم بود، تلاش نکرد تا به‌عنوان بخشی از قدرت منطقه‌ای دیده شود. ارتش و مصر مبارک در این دوران ساکت بودند بنابراین نمی‌توان باور کرد که این ارتش با درس گرفتن از تحولات و اغتنام از فرصت درصدد برآمده تا همراه با تحولات، خود را باز تعریف کند. ژنرال‌های ارتش مصر همان‌هایی هستند که سالها در دانشکده‌های نظامی آمریکا تحصیل‌کرده و با ارتش آمریکا مرتبط شده و در چارچوب‌های شناخته شده آمریکا حرکت می‌کنند. با این وصف اگر بعضی گمان می‌کنند ارتش مصر می‌تواند پایه‌گذار مناسباتی باشد که از یک رژیم و رویکرد جدید خبر دهد، حتماً در تحلیل خود دچار خطا و اشتباه استراتژیک هستند. با نگاه به دو واقعیت (که از یک طرف ارتش قادر به بازسازی مناسبات دوره مبارک نیست و از طرف دیگر جز در یک چارچوب و نظم آمریکایی قادر به ایفای نقش نمی‌باشد) می‌توانیم با قاطعیت زیادی بگوییم، ارتش در مصر قادر به پایه‌گذاری یک حرکت مستمر، مستحکم و منطقی نیست و طی سال‌های آتی اگرچه احتمالا به عنوان مهمترین عنصر میدان سیاسی مصر ایفای نقش می‌کند اما در عین حال دائما دستخوش تغییر موضع و اتخاذ مواضع متغیر خواهد شد. این مسئله می‌تواند در یک دوره کوتاه به اعتبار و توانایی ارتش صدمه جدی وارد کند.
6- روابط خارجی مصر در یک فضای پرتناقض قرار گرفته است. ارتش مصر هنوز نتوانسته آمریکایی‌ها را مطمئن کند که از پس مسائل و مشکلات و رقبای قدیم و جدید خود برمی‌آید و از این رو وحدت گفتمانی ارتش و آمریکا دچار آسیب شده است. از سوی دیگر ارتش مصر با نشان دادن چراغ سبز به روسیه، تلاش می‌کند تا توجه آمریکا در حوزه مصر را روی خود متمرکز کند و حال آن که براساس قرائن و شواهد، آمریکا در مصر به یک ترکیب مطمئن‌تر که ارتش تنها بخشی از این ترکیب است، نگاه می‌کند. با این وصف ارتش مصر قادر نیست که ساختار و سنت‌های آمریکایی که براساس آن تربیت شده را ترک گوید و به همین دلیل قادر به جابجایی اردوگاه- از آمریکا به سمت روسیه- نیست کما اینکه آمریکایی‌ها هم مانور گرایش به روسیه را جدی تلقی نکرده‌اند. روابط ارتش مصر و عربستان هم علیرغم ظاهر گرم آن از پویایی و استحکام برخوردار نیست. ارتش و عربستان روی عزل اسلام‌گراها توافق داشتند اما در بسیاری از موضوعات دیگر اختلاف دارند. همه می‌دانند که از نظر آل سعود، نظامیان مصر یک رقیب به حساب می‌آیند از سوی دیگر عربستان یک مصر مهار شده را طلب می‌کند مصری که از نظر مالی محتاج عربستان باشد و در مواضع سیاسی ادامه سیاست خارجی عربستان را تداعی کند این موضوعی است که با طبع و روحیه و سابقه مصری‌ها نمی‌خواند و طبعا ارتش مصر نمی‌تواند به آن تن دهد با این وصف سیاست خارجی نظامیان مصر در حوزه منطقه‌ای هم ثبات لازم نخواهد داشت.
7- روابط خارجی مصر تا آنجا که به ما برمی‌گردد نیز از ثبات و استحکام برخوردار نخواهد بود نظامیان مصری چه به لحاظ ساختار تربیتی و چه به لحاظ محدودیت‌ها علاقه‌مند یا قادر نیستند که با ایران رابطه‌ای گرم برقرار کنند البته در این تردیدی نیست که قاطبه مردم و حتی اکثر گروه‌های مصری به میزانی که روی همکاری مصر و عربستان حساسیت منفی دارند، رابطه با ایران را عمدتا به این دلیل که سنجشی بر استقلال مصر است، دوست دارند ولی می‌توانیم بگوییم که بعید است رابطه ایران و مصر در دوره نظامیان جدید نیز فراتر از روابط بسیار سرد کنونی باشد.