۱۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۹

ارتباط سفر اشتاین‌مایر و سلمان رشدی

کدام خصیصه زیباکلام آقای مایر را به سمت ملاقات با وی کشانده است؟ آیا او یک چهره علمی ـ جهانی است؟ چرا در بین دهها هزار استاد ایرانی مایر زیباکلام را انتخاب می‌کند؟ شاید هیچ علتی جز مخالفت زیباکلام با اصول کلی نظام و اینکه او اولین ایرانی است که رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته نتوان برای او یافت.
کد خبر : ۲۸۴۸۵۲
صراط: غلامرضا صادقیان در یادداشت روز، روزنامه جوان نوشت: فرانک والتر اشتاین مایر، وزیر خارجه آلمان دیروز به خانه هنرمندان ایران رفت. در خانه هنرمندان از چه چیزی صحبت می‌کنند؟ لابد از فرهنگ و هنر! البته به این دیدار بر حسب عرف معمول ایرادی وارد نیست اما شاید تعقیب واژه «فرهنگ» در سخنان مایر پس از ورود او به ایران، موجب شد که با حضور او در خانه هنرمندان احساس کنم واژه درستی را تعقیب کرده‌ام. نمی‌دانم اهالی خانه هنرمندان یادشان هست که ایران چند ماه پیش شرکت در نمایشگاه کتاب فرانکفورت را به خاطر حضور سلمان رشدی تحریم کرد و وزارت ارشاد نیز- کمی دور از انتظار- بیانیه شدیداللحنی به خاطر دعوت از سلمان رشدی و رونمایی از اثر جدید او که اتفاقاً آن هم رویکردی ضد دینی دارد، صادر کرد؟ مایر البته از لحظه ورود به ایران و در دیدار با ظریف از اهمیت روابط فرهنگی میان دو کشور سخن می‌گوید (حداقل مترجمان وقتی از قول او بر اهمیت روابط فرهنگی، تجاری و سیاسی تأکید می‌کنند، واژه فرهنگی را ابتدا می‌آورند) اما اینکه وزیرخارجه ایران یا خانه هنرمندان و یا رئیس جمهور محترم و مشاوران فرهنگی ایشان در این دیدارها با شنیدن این سخن مایر که «ما در حوزه فرهنگی منافع زیادی داریم و می‌توانیم همکاری نزدیکی داشته باشیم» بلافاصله به یاد نمایشگاه فرانکفورت افتاده باشند، یک سؤال و دغدغه جدی است.
کدام منافع مشترک منظور مایر است،  وقتی تمدن چند هزار ساله ایران را به پخی می‌فروشند و ترجیح می‌دهند فضای بزرگ‌ترین نمایشگاه کتاب جهان را از حضور تمدن فرهنگ‌ساز ایران خالی کنند و سلمان رشدی را با کتاب جدید ضد دینی‌اش به جای آن بنشانند؟!

شاید آلمان پس از آنکه ایران نمایشگاه فرانکفورت را تحریم فرهنگی کرد، احساس خسران کرده باشد. آنها خوب می‌دانند اگر روابط فرهنگی خدشه‌دار شود، بقیه انواع روابط آسان برقرار نمی‌شود. پس باید چسب زخمی روی زخم‌های فرهنگی ملت ایران از فرهنگ رشدی‌پرور غرب بچسبانند. این را اگر کارگزاران ایرانی ندانند و یا نسبت به آن تغافل کنند، اروپایی‌ها خوب می‌دانند که برای فروختن خودرو و هواپیما و گوجه فرنگی به ایران باید ابتدا در دل مردم ایران جا باز کنند و باید مردم ایران را شیفته فرهنگ خود کنند وگرنه ژاپن و امریکا هم هستند و تویوتا و فورد هم از پژو و فولکس بهتر است.

آنها خوب می‌دانند که فرهنگ، پایه و اساس است و برای یک ملت، گرانیگاه تصمیمات دیگرشان است. کم نیستند ایرانیان کتاب دوست و فرهنگ‌پرور- و البته غیرتی- که از رویکرد آلمان در قبال حضور ایران در نمایشگاه فرانکفورت خشمگین هستند. ایرانیانی که روز و شب‌شان با کتاب می‌گذرد و شاید اگر مثل نگارنده شب‌ها با قرار دادن کتاب روی پلک‌های چشم‌شان به خواب می‌روند، هنگام روز چشم‌ها را خوب باز می‌کنند تا ببینند اروپا و غرب با فرهنگ ما چه می‌کنند و از خانه هنرمندان ما چه می‌خواهند، در حالی که ما را بالاجبار به خانه کتاب خودشان راه نمی‌دهند.

ممکن است این گمان را هم تقویت کنیم که انگاره ذهنی مایر در سال‌های 82 و 83 سیر می‌کند که خانه هنرمندان ایران، میزبان رامین جهانبگلو، تئوریسین‌ انقلاب‌های رنگی شد که او را از اروپای شرقی به آنجا می‌آورند تا شاگردانش را تربیت کند.

یا شاید مایر در خانه هنرمندان به دنبال بدل یا شبیه زیباکلام می‌گردد. دکتر زیباکلام چندی پیش برای ارتقای جایگاه خود نزد غربی‌ها در نامه‌ای به مدیر‌مسئول روزنامه جوان نوشت که اشتاین‌مایر در سفر قبلی، قصد ملاقات با وی را داشته ولی حکومت مانع شده است. در این باره نیز سؤال این است که کدام خصیصه زیباکلام آقای مایر را به سمت ملاقات با وی کشانده است؟ آیا او یک چهره علمی ـ جهانی است؟ چرا در بین دهها هزار استاد ایرانی مایر زیباکلام را انتخاب می‌کند؟ شاید هیچ علتی جز مخالفت زیباکلام با اصول کلی نظام و اینکه او اولین ایرانی است که رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته نتوان برای او یافت.

به هر حال در سفر مایر به ایران ماجراهاست و ما از دولت یازدهم انتظار نداریم که منتظر عذرخواهی مایر به خاطر نمایشگاه فرانکفورت باشد. این دولت، علاوه بر همه اسم‌هایی که تاکنون برای خود ذخیره کرده است، دولت فراموشی هم شده است اما کسی از قول ما در گوش مایر بگوید: «ما نه فراموش می‌کنیم و نه می‌بخشیم.»