۲۶ شهريور ۱۳۹۱ - ۰۹:۱۴

قرباني تجاوز، قاتل شد / زندگی کابوس وار معصومه / طلاق به خاطر خوش‌رويي مرد و عنق بودن زن! / خواستگار قلابي

روزانه حوادث بسیاری پیرامون ما اتفاق می افتد . از قتل و سرقت گرفته تا کلاهبرداری و خیانت . از اینرو ، تنها جهت مطالعه وقایع صورت گرفته برای زندگی بهتر و عبرت آموزی از این حوادث بخشی از اخبار حوادث جراید را از نظرتان می گذرانیم.
کد خبر : ۷۹۳۲۶
"صراط" - روزانه حوادث بسیاری پیرامون ما اتفاق می افتد . از قتل و سرقت گرفته تا کلاهبرداری و خیانت . از اینرو ، تنها جهت مطالعه وقایع صورت گرفته برای زندگی بهتر و عبرت آموزی از این حوادث بخشی از اخبار حوادث جراید را از نظرتان می گذرانیم.
 

زندگی کابوس وار معصومه

برخی مردم می‌گویند که پزشکان متخصصی در تهران هستند که توانایی درمان دخترم را دارند ولی دست ما به آنها نمی‌رسد چون توانایی این کار را نداریم و این ناتوانی، عذاب و ناراحتی من را بیشتر می کند.

زخمهای کهنه معصومه دختری که به‌واقع معصوم است، سکانس‌هایی نه چندان دلچسب از فیلم زندگی خانواده «قاسم بریسم» را رقم زده است که بی‌شک تنها تصور آن و نه دیدنش برای خیلی از مردم سخت و غیرقابل تحمل است. حکایت این گزارش، زندگی غم‌انگیز معصومه بریسم، دختری پنج ساله از شهرستان شوش است که با یک بیماری ناشناخته و از همان دوران نوزادی دست و پنجه نرم می‌کند به‌گونه‌ای که هم اکنون بدن این دختر همیشه خونی و زخمی است. در حالی‌که برای خیلی از ما تنها یک زخم کوچک، آه از نهادمان بلند می‌کند، معصومه پنج سال از زندگی کودکانه خود را در حالی پشت سرگذاشته که پوست بدنش خود به خود همیشه در حال جدا شدن بوده و این وضع یک زندگی کابوس‌وار را برای معصومه رقم زده و خنده را از لبان وی گرفته است.

مادرش که نشان می‌دهد سختی روزگاری که با این دختر پنج ساله پشت سرگذاشته، ضربات عمیقی به چهره‌اش وارد کرده است در توصیف وضع معصومه می‌گوید: دخترم دوست دارد بدون لباس باشد زیرا لباس‌ها بعد از چند ساعت به تنش می‌چسبند و باعث درد شدید وی می‌شوند و بعد از مدتی جدا کردن آنها از بدنش مثل کندن پوست یک انسان از بدنش عذاب آور می‌شود.

پدرش قاسم که نگاه‌کردن به صورتش می تواند تلخکامی ایامی که با زخمها و گریه های دخترش بر او گذشته را تداعی کند، یک روز کار می کند و چند روز بی‌کار است که در سالهای اخیر حتی در تامین مخارج اولیه زندگی خود و خانواده‌اش نیز مانده چه برسد به اینکه بتواند هزینه‌های سرسام آور درمان دخترش را تامین کند.

وی می گوید: تاکنون به پزشکان فراوانی مراجعه کرده ایم که گفته‌اند بیماری دخترم ناشناخته است. حتی یک بار معصومه را به تهران نیز برده ایم که گفته‌اند این بیماری لاعلاج است. راستش را بخواهید وضع زندگی ما به گونه ای نیست که بتوانیم این مخارج سرسام آور را تامین کنیم به‌همین دلیل اکنون امیدمان به خداست که به دخترمان یک زندگی عادی ببخشد و خنده را بر لبان مادرش بنشاند.

پدر معصومه عنوان می‌کند: برخی مردم می‌گویند که پزشکان متخصصی در تهران هستند که توانایی درمان دخترم را دارند ولی دست ما به آنها نمی‌رسد چون توانایی این کار را نداریم و این ناتوانی، عذاب و ناراحتی من را بیشتر می کند.

قاسم این را هم می گوید که همین حالا هم شرمنده زن و بچه‌ام هستم زیرا هرچه دارم برای درمان معصومه فروخته‌ام و دیگر جایی برای درآمدزایی نیست.

وقتی می‌خواهم با معصومه صحبت کنم تا بتوانم ناراحتی‌اش را بیشتر درک کنم، فقط یک چیز را از او می شنوم. گریه، گریه و گریه و در نهایت دیدن چشمانی پر از اشک...

فرماندار شوش هم دراین‌خصوص می‌گوید: از وضع آنها اطلاع داریم چند بار به آنها کمک شده ولی امکان درمان برای آنها میسر نشده است به هر حال این بیماری ظاهرا به‌گونه‌ای است که از بین 4.5 میلیون نفر، یک فرد به آن مبتلا می‌شود به گونه ای که پوست بدن فرد بدون دخالت عاملی، از بدن جدا می شود. عبدالرضا سعیدی نیا در خصوص زندگی خانوده معصومه می گوید: زندگی سختی دارند و در روستایی به نام «دوسلق» زندگی می کنند که 70 کیلومتر با شوش فاصله دارد. فکر می‌کنم حتی رفت و آمد در این شهر نیز هزینه‌ای هنگفت را به خانواده قاسم بریسم تحمیل می‌کند.

وقتی عکاس به پدر و مادرش می گوید که قصد دارد از بدنش عکس بگیرد و باید پیراهنش را بالا بزنیم مادرش با گریه می‌گوید: نمیشه. لباس به بدنش چسبیده است. اما اصرار ما باعث می‌شود مادر برخلاف میل باطنی دست به چنین کاری بزند تا با صحنه‌هایی دردآور مواجه شویم. مادر می‌گوید هر وقت می‌خواهم لباسهایش را از بدنش جدا کنم، معصومه تا حد مرگ، درد می‌کشد و گریه می‌کند.

..............................................................................................
 
نجات پسر اعدامي پاي چوبه دار
 
پسر جواني كه به خاطر فحاشي به مادر مرحومش مرتكب قتل شده بود، با رضايت اولياي دم از مجازات مرگ نجات يافت.
 
رضا نوزده ساله هشتم تير سال گذشته در جريان يك نزاع خياباني حسن را با چاقو به قتل رساند. متهم چند روز بعد از اين جنايت با مراجعه به ماموران انتظامي شهر پيشوا خود را تسليم و به جرمش اعتراف كرد.

در حالي كه رضا در يك قدمي چوبه دار قرار داشت، اولياي دم با مراجعه به دادسرا رضايت خود را اعلام كردند. صبح ديروز جلسه دادگاه از جنبه عمومي دادگاه در شعبه 113 دادگاه كيفري و به رياست قاضي همت يار برگزار شد. در ابتداي جلسه شاهمرادي نماينده دادستان با خواندن كيفرخواست، خواستار مجازات متهم از جنبه عمومي جرم شد.

در ادامه نيز رضا با قبول اتهامات خود گفت: يك ماه قبل از اين جنايت، مادرم جان سپرد و من عزادار بودم. روز حادثه حسن به مادرم فحاشي كرد كه من با او درگير شدم. حسن با چاقو به طرفم حمله‌ور شد كه من نيز مجبور شدم چاقو را از دستش بگيرم و يك ضربه به او بزنم.

وي افزود: بعد از قتل از محل فرار كردم كه به خاطر عذاب وجدان همراه پدرم به كلانتري رفتيم. پس از آخرين دفاعيات متهم، قضات دادگاه براي صدور حكم وارد شور شدند.

قاضي همت‌يار رئيس شعبه 113 دادگاه كيفري با اشاره به اين پرونده گفت: متاسفانه حمل چاقو از سوي جوانان باعث بروز جنايت‌هايي ناخواسته مي‌شود. بررسي پرونده‌هاي قتل نشان مي‌دهد درصد قابل توجهي از جنايت‌ها با سلاح سرد و در جريان نزاع‌هاي خياباني رخ مي‌دهد.

وي افزود: برخي افراد داراي آستانه تحمل پاييني هستند و در صورت درگيري‌هاي جزئي بلافاصله از چاقو استفاده مي‌كنند. اين قاتلان وقتي به دادگاه مي‌آيند مي‌گويند كه انگيزه‌اي براي قتل نداشته و در يك لحظه از چاقو استفاده كرده‌اند. اين قاضي جنايي در پايان به والدين توصيه كرد نظارت بيشتري بر فرزندان خود داشته باشند و اجازه ندهند آنها با خود چاقو حمل كنند.
 
.................................................................................................................
 
دزدی‌های طلایی
 
ساعت یک ظهر روز 16 شهریورماه سال جاری ماموران کلانتری 134 شهرک قدس در بلوار فرحزادی، خیابان فلامک شمالی با هماهنگی ماموران سازمان آب و فاضلاب تهران جوانی به نام «امید» 27 ساله را که در چند روز گذشته و با جعل مامور سازمان آب اقدام به اخاذی از شهرندان این منطقه کرده بود، دستگیر کردند.
 
در ادامه با دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای ناحیه 2 تهران، پرونده جهت رسیدگی تخصصی در اختیار تیمی از پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. با مراجعه نماینده حقوقی سازمان آب و فاضلاب تهران به آنجا، وی به کارآگاهان گفت: از چندی پیش و با تماس‌های تلفنی تعدادی از مشترکان سازمان آب متوجه شدیم مردی حدودا 30 ساله با مراجعه به ساختمان‌های در حال ساخت و معرفی خود به عنوان مامور سازمان آب، با تهدید آنان مبنی بر قطع کردن آب مورد استفاده در عملیات ساخت و ساز ساختمانی اقدام به اخاذی می‌کند که بررسی این ماجرا در دستور کار عوامل حراست قرار گرفت.
 
سرانجام در تماس تلفنی یکی از شهروندان با شماره سازمان که پشت قبوض آب مشترکان است، اطلاع پیدا کردیم مردی به همین شیوه و شگرد قصد اخاذی از مالکان ساختمانی در حال ساخت در بلوار فرحزادی را دارد که موضوع به حراست منطقه یک سازمان اعلام شد و اطلاعات لازم در اختیار ماموران برای دستگیری وی قرار گرفت. با آغاز تحقیقات، مرد مامورنما به «جعل عنوان مامور سازمان آب» اعتراف کرد که در ادامه تحقیقات مشخص شد وی با اطلاع از نحوه کار کارمندان سازمان آب و فاضلاب و همچنین جعل و تهیه اوراق این سازمان، در مراجعه به ساختمان‌های در حال ساخت و ساز و معرفی خود به عنوان مامور با طرح این ادعا که تنها با تایید پیشرفت 70 درصدی کار ساختمان‌سازی از سوی وی (به عنوان بازرس سازمان) اشتراک آب ساختمان قطع نخواهد شد، اقدام به اخاذی از شهروندان کرده است.
 
یکی از طعمه‌های این مرد شیاد پس از حضور در پایگاه دوم پلیس، ضمن شناسایی وی در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: 2 روز پیش این مرد با مراجعه به محل ساختمان ‌در حال ساخت، خود را مامور سازمان آب و فاضلاب معرفی کرد و در حالی ‌که تعدادی برگه رسمی سازمان‌ آب و فاضلاب نیز همراه داشت، مدعی شد انشعاب آب شهری تحت استفاده در ساختمان‌سازی ‌باید تا زمان نصب کنتور کارتی قطع شود و نصب کنتور جدید نیز حدود یک‌ ماه به طول می‌انجامد و در این مدت آب ساختمان قطع خواهد بود.
 
با شنیدن این موضوع عنوان داشتم با توجه به محدود بودن مدت زمان ساختمان‌سازی و مشغول بودن حدود 30 تن در محل ساختمان، قطع شدن آب موجب ایجاد خسارت و مشکلات فراوانی در کار خواهد شد که این شخص در ادامه صحبت‌های خود مدعی شد تنها در صورت اعلام نظریه کارشناسی از سوی وی درباره تایید پیشرفت 70 درصدی کار ساخت و ساز (به عنوان کارشناس و بازرس سازمان)، دیگر نیازی به کنتور کارتی نخواهد بود؛
 
با پذیرش این پیشنهاد، اقدام به پرداخت هزینه کارشناسی به مبلغ 200 هزار تومان کرده و حتی در زیر برگه‌های رسمی سازمان آب و فاضلاب همراه این شخص نیز قید کردم که این مبلغ را به نماینده آب و فاضلاب و به عنوان هزینه کارشناسی پرداخت کرده‌ام.
 
بنابر این گزارش، با توجه به اعترافات مرد شیاد مبنی بر جعل عنوان مامور سازمان آب و فاضلاب و شناسایی تعدادی از طعمه‌های وی، شناسایی دیگر شکات در دستور کار کارآگاهان قرار دارد و چنانچه کسانی ‌در طول چند ماه گذشته و بدین شیوه و شگرد تحت اخاذی قرار گرفته‌اند، می‌توانند برای شناسایی به پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ مراجعه کنند.
 
...........................................................................................................
 
طلاق به خاطر خوش‌رويي مرد و عنق بودن زن!
 
مرد جوان در دادگاه گفت: همسرم بر خلاف من بسيار جدي است و از خوشي‌هاي دنيا لذت نمي‌برد، او همه چيز را سخت تصور مي‌كند در حالي كه از نظر من زندگي دو روز است و بايد لذت كافي را از آن برد.

زوج جواني در دادگاه خانواده حضور يافتند و درخواست جدايي از يكديگر را به قاضي ارائه كردند. مرد جوان كه 36 سال سن داشت با بيان اين كه همسرم فرد بسيار عصباني و بداخلاقي است، خطاب به قاضي گفت: چهار سال از شروع زندگي‌مان مي‌گذرد و در اين مدت هيچ گاه احساس نكردم همسرم مي‌تواند چهره مهرباني هم داشته باشد.

وي ادامه داد: همسرم بسيار جدي است. وقتي در منزل هستيم و من موضوعي خنده‌دار را براي او تعريف مي‌كنم، نه تنها نمي‌خندد بلكه به رفتارم نيز ايراد مي‌گيرد و مي‌گويد اين رفتارها از تو بعيد است.

مرد جوان افزود: همسرم در باطن فرد مهرباني است اما در ظاهر عنق است و اين موضوع باعث ناراحتي من مي‌شود. هيچ‌گاه در مهماني‌هايي كه دوستانم برگزار مي‌كنند شركت نمي‌كند و دليلش اين است كه از اين گونه مهماني‌ها خوشش نمي‌آيد و ترجيح مي‌دهد فقط با خانواده‌اش كه تنها در پدر و مادرش خلاصه مي‌شود ارتباط داشته باشد.

وي با اشاره به اوايل ازدواج‌شان خاطرنشان كرد:‌ اوايل زماني كه متوجه رفتارهاي عصبي همسرم شدم، فكر كردم با گذشت زمان رفتارش خوب مي‌شود اما اينگونه نشد.

مرد جوان گفت: همسرم دقيقا نقطه مقابل من قرار دارد، من فردي بسيار منعطف و خنده رو هستم اما همسرم بسيار جدي است و من در اين چهار سال هميشه سعي مي‌كردم با او كنار بيايم تا شايد اخلاقش تغيير كند.

در ادامه جلسه دادگاه، همسر اين مرد كه 30 سال سن داشت، بيان كرد: همسرم حق دارد. من آنگونه كه او مي‌خواست نبودم، جدي بودن جزو اخلاقيات منفي من است و خودم كاملا بر آن آگاه هستم اما نمي‌توانستم آن را تغيير دهم.

وي افزود: همسرم بسيار خوشرو است، اما هيچ وقت زندگي را جدي نمي‌گيرد مثلا بايد تا آخر هفته كرايه منزلمان را بپردازيم اما او عين خيالش نيست، وقتي از او مي‌خواهم جدي‌تر باشد مي‌‌گويد زندگي دو روز است نبايد خيلي به خود سختي بدهم.

زن جوان مدعي شد: من و همسرم نمي‌توانيم در كنار هم زندگي كنيم و در اين مدت تمام تلاش‌مان را انجام داديم تا شايد بتوانيم آينده‌اي خوبي در كنار يكديگر داشته باشيم اما به اين نتيجه رسيديم كه جدايي بهترين راه حل است.

قاضي دادگاه بعد از شنيدن اظهارات طرفين حكمي مبني بر طلاق صادر نكرد و از اين زوج خواست تا به مشاوره خانواده مراجعه كنند و اگر به نتيجه‌اي نرسيدند آخرين راه‌شان جدايي باشد.
 
............................................................................................................
 
نمی خواستم دستم به خون آلوده شود
 
سيدخليل سجادپور-نوجوان ۱۷ ساله اي که طي يک نزاع نوجوان هم سن و سال خود را با ضربه کارد کشته بود بعدازظهر روز گذشته و در بازسازي صحنه جنايت خود گفت: «مقتول دوستم بود و من نمي خواستم دستم به خون آلوده شود!»
 
ساعت ۱۴ روز گذشته «احسان» نوجوان ۱۷ ساله اي که يک ماه قبل به اتهام قتل نوجوان افغاني دستگير شده بود توسط کارآگاهان پليس آگاهي خراسان رضوي به محل جنايت هدايت شد تا در حضور قاضي اسماعيل شاکر (قاضي ويژه قتل عمد) و مقابل دوربين قوه قضاييه، چگونگي وقوع قتل را تشريح کند.
 
او در حالي که حلقه هاي قانون بر دستانش گره خورده بود به همراه يکي از دوستانش که در اين پرونده به اتهام مخفي کردن ادله جرم بازداشت شده است زير درختان باغ (محل وقوع قتل) قرار گرفت و پس از معرفي خود گفت: کنار اين آبراه (جوي خاکي داخل باغ) به همراه مقتول و ۲ تن ديگر از دوستانم نشسته بوديم و سيگاري (بنگ) مي کشيديم.
 
در حال صحبت بوديم که در اين لحظه يکي از دوستانم حرفي زد که من ناراحت شدم و همين موضوع به درگيري منجر و او به طرف من حمله ور شد من هم کاردي را که زير پيراهنم مخفي کرده بودم بيرون کشيدم تا او را با تهديد بترسانم. او که ترسيده بود به آن سوي جوي آب پريد من هم به همان طرف رفتم. هيکل او از من درشت تر بود و مرا زد به همين خاطر من مي خواستم از خودم دفاع کنم ولي ناگهان «احمد» (مقتول) بين ما قرار گرفت تا ميانجي گري کند ولي چاقويي را که من به سمت او پرت کردم به گلوي احمد خورد و خون فواره زد.
 
اين گزارش حاکي است: او در حالي که به دوستش اشاره مي کرد گفت: پس از آن چاقو را به اين دوستم دادم تا آن را مخفي کند و خودم سرکوچه رفتم تا خودرويي را براي بردن احمد به بيمارستان پيدا کنم. در اين هنگام متهم ديگر پرونده نيز گفت: ما احمد را گرفتيم که به زمين نيفتد او را تا کنار ديوار آورديم ولي پاهايش سست شد و افتاد. من هم رفتم که به اورژانس زنگ بزنم. احسان چاقو را به من داد تا آن را پنهان کنم که من هم چاقو را زير خاک مخفي کردم. ولي دوست ديگرمان که با احسان دعوا کرده بود کنار احمد ماند و دستمالي را روي گردن او گرفت تا خونريزي نکند.
 
وقتي ماموران اورژانس به محل آمدند و پلک او را بالا دادند گفتند که او مرده است به ۱۱۰ زنگ بزنيد. بنابراين گزارش، پس از اعترافات صريح متهم ۱۷ ساله، قاضي شاکر دستور پايان بازسازي صحنه قتل را اعلام کرد و بدين ترتيب ۲ تن از متهمان اين پرونده جنايي دوباره روانه زندان شدند تا تحقيقات تکميلي درباره اين جنايت انجام شود.
 
در حاشيه بازسازي صحنه جنايت نوجوان ۱۷ ساله در گفت وگويي کوتاه به خراسان گفت: من تا کلاس سوم راهنمايي درس خواندم و پس از آن ترک تحصيل کردم تا کار کنم چون پدرم بيکار بود. خانواده ما ۵ نفر هستند و من براي تامين مخارج در لوله کشي گاز کار مي کردم. او که به خاطر ديدن پدر و مادرش اشک هايش سرازير شده بود ادامه داد: الان به شدت پشيمانم مقتول دوست من بود و ما جمعه ها با هم بيرون مي رفتيم من نمي خواستم او را بکشم.
 
پدر متهم نيز گفت: هنگام وقوع اين حادثه من در زندان بودم و الان يک هفته است که آزاد شده ام. او در پاسخ به اين سوال که به چه جرمي در زندان بودي گفت: به خاطر ماجراي سرقت يک موتورسيکلت، مدت ۶ ماه را در زندان تحمل کيفر کردم در همين فاصله نيز اين حادثه اتفاق افتاد اما براي گرفتن رضايت هنوز اقدامي نکرده ايم. خودم هم از اين موضوع شوکه شده ام.
 
شايان ذکر است ساعت ۶ بعدازظهر بيست و دوم مرداد گذشته، ماموران کلانتري شهيد رجايي پس از اطلاع از وجود جسد نوجواني کنار ديوار يک باغ به محل رفتند و نوجوان ديگري را به اتهام شرکت در نزاع دستگير کردند. وي در بازجويي ها گفت: من با يکي از دوستانم به نام احسان با يکديگر درگير شديم که ناگهان او با چاقو به من حمله کرد اما ضربه او به گردن احمد خورد.با اعترافات وي ماموران انتظامي با دستورات ويژه اي که از سوي قاضي اسماعيل شاکر (قاضي ويژه قتل عمد) صادر شد موفق شدند ۲ تن ديگر از افرادي را که در محل نزاع حضور داشتند دستگير کنند که در اين ميان احسان لب به اعتراف گشود و راز اين جنايت را برملا کرد.
......................................................................................................
 
جدال شجاعانه دو خواهر برای فرار از ارابه شیطان
 
دختر جوان وقتی فهمید سرنشینان پراید نقره‌ای نقشه سیاهی برای او و خواهر 14ساله‌اش کشیده‌اند تسلیم نشد. او که تیزی چاقوی متهمان را روی پهلویش احساس می‌کرد، به همراه خواهرش از ماشین در حال حرکت بیرون پریدند تا خودشان را نجات دهند.
 
اوایل شهریورماه، دختر جوانی به همراه اعضای خانواده‌اش نزد مأموران پلیس اصفهان رفت تا از سه جوان شیطان‌صفت که لحظات دلهره‌آوری را برای او و خواهر 14ساله‌اش رقم زده بودند شکایت کند.
 
او به مأموران گفت: ساعت شش بعدازظهر بود و من و خواهرم بعد از خرید کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده بودیم تا به خانه برویم. خیابان شلوغ بود و همه تاکسی‌ها پر از مسافر بودند. مجبور شدیم برای رفتن به خانه از خودروهای شخصی استفاده کنیم. چون از قبل درباره اتفاقاتی که توسط سرنشینان چنین خودروهایی رقم خورده بود، چیزهای زیادی شنیده بودم، همه حواسم را جمع کردم تا سوار ماشینی شویم که مطمئن باشد.
 
بعد از عبور چند خودرو از مقابل ما، یک پراید نقره‌ای که به غیراز راننده کسی داخل آن نبود، مقابلمان توقف کرد. چون راننده تنها بود، اطمینان کردم و همراه خواهرم سوار شدیم. کمی جلوتر، ماشین مقابل دو پسر جوان که کنار خیابان ایستاده بودند و وانمود می‌کردند که مسافر هستند توقف کرد و آنها هم سوار شدند. بعد از طی مسافتی، متوجه شدم که راننده از آیینه مدام به من خیره شده است. همان لحظه بود که احساس کردم او و دو مسافر دیگر همدست هستند.
 
وقتی ماشین تغییر مسیر داد و وارد یکی از خیابان‌های فرعی شد، مطمئن شدم که آنها نقشه‌ای در سر دارند. به راننده اعتراض کردم اما او گفت که قصد دارد ترافیک را دور بزند تا زودتر به مقصد برسیم. با این حال از او خواستم توقف کند تا من و خواهرم پیاده شویم. در همین هنگام، جوانی که کنار من نشسته بود تیغه چاقویش را روی پهلویم گذاشت و با صدای خشنی گفت: «اگر بچه‌های خوبی باشید و سر و صدا نکنید اتفاقی برایتان نمی‌افتد». با قفل شدن درهای ماشین، خواهر کوچکم چنان ترسید که فقط گریه می‌کرد و من هر چه از سرنشینان پراید می‌خواستم که دست از سرمان بردارند، فایده‌ای نداشت. حتی التماس کردم که پول‌ها و طلاهایمان را بردارند و ما را رها کنند اما قبول نکردند.
 
دختر جوان ادامه داد: در آن لحظات به تنها چیزی که فکر می‌کردم محافظت از خواهر کوچکم بود. او وحشت کرده بود و بدنش می‌لرزید. با اینکه تیزی چاقوی مرد جوان را روی پهلویم احساس می‌کردم اما تصمیم گرفتم هرطوری‌شده از دست آنها فرار کنیم. در داخل ماشین با مرد جوان درگیر شدم و فریاد زنان از خواهرم خواستم در ماشین را باز کند اما او موفق نشد.
 
راننده و دو مرد دیگر شروع کردند به کتک زدن من و در همان لحظه با لگد محکمی که به در زدم، آن را باز کردم. ابتدا خواهرم را به بیرون هل دادم و پس از آن خودم از ماشین بیرون پریدم. چون در آن لحظات راننده کنترل ماشین را از دست داده بود و سرعتش کم شده بود، به غیراز تعدادی زخم و خراشیدگی، آسیب دیگری ندیدیم و سرنشینان ماشین با دیدن این صحنه از محل گریختند. قبل از ناپدید شدن آنها توانستم مشخصات ماشین را به‌خاطر بسپارم و همان لحظه مرد نیکوکاری به کمک من و خواهرم آمد و ما را به بیمارستان منتقل کرد.
 
با اظهارات دختر جوان، پرونده در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی اصفهان قرار گرفت و با توجه به حساسیت موضوع، تحقیقات برای شناسایی و دستگیری مردان شیطان‌صفت آغاز شد. سرهنگ حسین‌زاده، رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان با بیان این خبر به همشهری گفت: با توجه به سرنخ‌هایی که دختر جوان در اختیار پلیس قرار داده بود، مأموران به جست‌وجو برای شناسایی متهمان پرداختند و با ردگیری این سرنخ‌ها موفق شدند صاحب پراید نقره‌ای را شناسایی کنند.
 
وی ادامه داد: با محاصره مخفیگاه این مرد، یکی از همدستان او نیز شناسایی شد و هردو متهم در جریان عملیات جداگانه دستگیر شدند. سرهنگ حسین‌زاده افزود: متهمان در بازجویی‌ها به ربودن دو خواهر اعتراف کردند و با اطلاعاتی که از آنها به‌دست آمده بود سومین عضو باند نیز دستگیر شد و شاکیان هر سه متهم را شناسایی کردند. رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان تأکید کرد: با توجه به اینکه احتمال دارد اعضای این باند افراد دیگری را نیز با این شگرد قربانی نقشه‌های شوم خود کرده باشند شاکیان احتمالی می‌توانند با اطمینان از محفوظ‌ماندن نام و مشخصات خود نزد پلیس و دستگاه قضایی، با مراجعه به اداره آگاهی اصفهان از متهمان شکایت کنند.
................................................................................................................
 
خواستگار قلابي
 
ظاهر آراسته اش نشان مي دهد فرد تحصيل کرده و باشخصيتي است اما هنگامي که افسر پايگاه هشتم پليس آگاهي تهران پرونده اش را ورق مي زند مجموعه اي از جرايم در آن به چشم مي خورد.
 
شهريار ۳۳ ساله که تاکنون ۵ سال از بهترين دوران زندگي اش را پشت ميله هاي زندان گذرانده است، سرقت را از ۱۸ سالگي آغاز کرد و به تدريج کارهاي خلافش را توسعه داد.
 
او هر بار پس از آزادي از زندان سراغ جرم ديگري مي رفت تا اين که آخرين بار با طراحي نقشه اي حساب شده با دختر جواني طرح دوستي ريخت و به عنوان خواستگار به خانه او رفت و آمد کرد و در نهايت در موقعيتي مناسب با دستبرد به خانه اش ميليون ها تومان جواهرات و پول نقد را به يغما برد.
 
شهريار در حالي که دستبند به دست دارد و منتظر شروع بازجويي اش است ماجراي خواستگاري رفتنش را اين طور بازگو مي کند: «مدتي قبل وقتي شيرين را در خيابان ديدم که خودرواش خراب شده بود سراغش رفتم و به بهانه درست کردن خودرو با او طرح دوستي ريختم. چند روز بعد با او تماس گرفتم و با چرب زباني توانستم اعتمادش را جلب کنم و در ادامه پايم به خانه شان باز شد. چون ادعا کرده بودم که مهندس هستم و پدرم هم فرد ثروتمندي است آن ها خيلي زود به من اطمينان کردند.
 
بعد از چند مرتبه رفت و آمد تصميم گرفتم نقشه سرقت از خانه شان را اجرا کنم. يک روز در حالي که آنجا بودم به دور از چشم شيرين و خانواده اش يکي از دسته کليدهاي خانه شان را برداشتم و از روي آن کليد يدکي تهيه کردم. چند روز بعد شيرين با من تماس گرفت وگفت قرار است چند روز ديگر همراه خانواده اش در مراسم عروسي دخترخاله اش شرکت کند.
 
با اطلاعاتي که شيرين به من داد فهميدم اين بهترين موقعيت براي سرقت از خانه آن هاست. از سويي براي اين که بعد از سرقت گناه آن به گردن من نيفتد و مدرکي عليه من وجود نداشته باشد به شيرين گفتم من هم قرار است در سفري چند روزه نزد پدرم بروم و او را براي خواستگاري به کشور بياورم. به اين ترتيب با استفاده از کليدهاي يدکي که تهيه کرده بودم وارد خانه شان شدم و يک راست سراغ کمدي که آن ها پول و جواهراتشان را داخل آن مي گذاشتند رفتم و خيلي سريع مبلغ ۷ ميليون تومان پول نقد و مقدار زيادي طلا از آنجا سرقت کردم.»
 
..........................................................................................................

قرباني تجاوز، قاتل شد
پليس تركيه در گزارشي اعلام كرد: زني پس از اينكه بار‌ها مورد تجاوز يك مرد قرار گرفت، خود قانون را اعمال كرد و متهم را با ضرب گلوله به قتل رساند.
 
بنابر اعلام پليس تركيه، «نوين» كه براي مدتي مورد تجاوز قرار گرفته و نسبت به افشاي اين راز تهديد شده بود، تلاش كرد تا خود متهم را به سزاي عملش برساند.
 
پليس تركيه اعلام كرد: «نوين» پس از اينكه متهم را با ضرب گلوله به قتل رساند با چاقو به جسد او حمله كرد و پس از واردكردن چند ضربه چاقو جسد او را داخل كيسه‌اي پلاستيكي در خيابان رها كرد.
 
يكي از اقوام متهم پس از اطلاع از به قتل رسيدن او گفت: مطمئن هستم در صورتي كه ادعاي «نوين» صحت داشت پيش از اين به پليس مراجعه مي‌كرد و دست به اين قتل نمي‌زد.
 
به گزارش مجله انگليسي newstatesman، پليس «نوين» را تنها فرد مظنون به قتل شناخت و او را براي بررسي بيشتر جزئيات اين پرونده روانه بازداشتگاه كرد.
 
................................................................................................................
 
دستگيري سارق ظروف مسی!
 
رييس پليس آگاهي استان سمنان از دستگيري سارق سابقه‌دار و حرفه‌اي منازل كه تنها ظروف‌ مسي قديمي را به سرقت مي‌برد، خبرداد.

در تشريح جزئيات اين خبر گفت: چندي پيش برابر اعلام وقوع يك فقره سرقت منزل كه تنها ظرف‌هاي مسي قديمي به سرقت رفته بود، پرونده‌اي در اين خصوص تشكيل شد و كارآگاهان اداره مبارزه با سرقت پيگيري موضوع را دستوركار خود قرار دادند. وي ادامه داد: اقدامات كارآگاهان ادامه داشت تا اين كه مجرم سابقه‌دار و حرفه‌اي به هويت «ف – ر» شناسايي شد.

رسولي‌فر تصريح كرد: متهم كه از مجرمانه حرفه‌اي به حساب مي‌آيد، فردي 51 ساله، داراي سوابق متعدد كيفري است كه 10 فقره از سوابقش در خصوص سرقت است.

وي با بيان اينكه پس از انجام هماهنگي‌هاي‌قضايي ماموران در عملياتي غافلگيرانه متهم سابقه‌دار را در پاتوقش دستگير كردند و براي انجام تحقيقات تكميلي به مقر پليس آگاهي انتقال دادند گفت: متهم كه در ابتداي بازجويي‌ها، منكر هر گونه سرقتي شده بود، در ادامه و پس از ارايه دلايل و مستندات پليسي، لب به اعتراف گشود.

به گفته رسولي‌فر متهم در پايان تحقيقات به انجام 9 فقره سرقت ظرف‌هاي مسي قديمي از منازل خالي از سكنه شهروندان سمناني اعتراف كرد.

وي با بيان اينكه پس از بررسي‌، صحنه‌هاي سرقت مشخص شد، بيشتر منازلي كه مورد دستبرد واقع شده فاقد تجهيزات ايمني و حفاظتي استاندارد است، به عموم شهروندان توصيه كرد: هشدارهاي پليس را جدي بگيريد و با رعايت نكات ايمني و حفاظتي، امكان وقوع اين گونه جرايم را به كمترين حد برسانند.

نظرات بینندگان
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۳۳ - ۲۷ شهريور ۱۳۹۱
۰
۰
اعلام شماره حساب

http://www.tabnak.ir/fa/news/272573/پوستی-که-لحظه-به-لحظه-کنده-می‌شود-عکس