در این سه شماره ، آورده شده است که ما یهودیان باید بنا به طرزتفكر، تمايلات و خصوصيات ملل مختلف توجه دقيق داشته باشيم به عبارت ديگر سيستم ما مانند ماشين بزرگى است که اجزاء آن به مقياس وسيعى متناسب با خلق و خوى، آداب و رفتار مردمی ، كه در جهت هدفهايمان گام برمى دارند ،كار مى كند و مى دانيم كه ممالك جهان از مطبوعات بعنوان وسيله هائى براى هدايت فكر مردم در جهت دلخواهشان استفاده مى كنند. لذا براى آنكه بتوانيم از مطبوعات و رسانه های جمعی در جهت خواسته هاى خود استفاده كنيم ، بايد در بين مردم نارضائى ايجاد نمائيم و سپس از طريق مطبوعات نارضائى ها را منعكس سازيم و مى دانيم كه كلمه آزادى، جوامع انسانى را به جنگ عليه هرگونه زور و قدرتى برمى انگيزد. حتى عليه خداوند و قوانين طبيعت ، لذا زمانى كه ما به سلطنت رسيديم، بايد واژه آزادى را از قاموس و فرهنگ زندگى حذف كنيم ،آزادی بيان تنها از طريق آزادى عمل تضمين مى شود، اما مردم غيريهودى نمى دانند که چگونه از مطبوعات و رسانه ها استفاده كنند. خوشبختانه اين وسيله به دست ما افتاده است و ما مى توانيم از طريق مطبوعات و رسانه ها اعمال نفوذ كنيم. جاى بسى خوشبختى است كه ما علاوه بر مطبوعات و رسانه ، طلا را هم در اختيار داريم.
براى آنكه بتوانيم قدرت انديشيدن را از مردم غير صهيونيست سلب كنيم، بايد فكر آنها را متوجه صنعت و تجارت كنيم. سرگرم شدن آنها به داد و ستد و انديشيدن به منفعت، باعث مى شود كه دشمنِ مشتركشان را فراموش كنند. افزايش روز افزون رقابت بمنظور پيش افتادن در زندگى از سوئى، ونابسامانيهاى اقتصادى از سوى ديگر، مردم را سرخورده و افسرده مى كند، نفرت آنها نسبت به مقامهاى عالى رتبه ادارى، مذهبى و سياسى اوج مى گيرد، طلا به عنوان وسيله اى براى ارضاء نيازهاى مادى مردم مورد توجه واقع مى شود، ظرفيت مردم به مرز انفجار مى رسد و براى قيام آماده مى شوند به بيان ديگر، نفرت طبقه محروم از طبقه ممتاز جامعه موجب قيام مى گردد. قشرهاى پائين جوامع غيريهودى در پى رهنمودهاى ما عليه طبقه ممتاز به پامى خيزند و سرانجام با حريفانمان يعنى علماى غير يهودى بر سر قدرت به نبرد مى پردازند. »
همانطور که ملاحظه دارید ، امروزه ماهواره و اینترنت ، که دنیای به این بزرگی را به دهکده جهانی تبدیل نموده است جزئی از زندگی ما شده و به آنها اخت گرفته و در بعضی مواقع ، از آن به عنوان منبع و مرجع اطلاعاتی استناد می کنیم که باید در موقع استفاده از آن ، دقت های لازم را هم داشته باشیم که غفلت ما به نفع دشمن و در جهت پیشبرد اهداف شوم و شیطانی آنها نشود
که در سوره نساء آیه 102 نکاتی خیلی زیبا از داستان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هنگامی که با عده اى از مسلمانان به عزم مکه وارد سرزمین حدیبیه شدند نهفته شده است که به طور خیلی خیلی خلاصه چند نکته کلیدی از این آیه بیان مینمایم . در تفسیر آیه 102 سوره نساء آمده است که غفلت امّت اسلامى، آرزوی دشمن وشبیخون کفّار را در پىخواهد داشت و هر سخن و برنامه و حرکتى که مسلمانان را غافل کند، گامى است در جهت اهداف و خواستههاى دشمن ، که این احتمال غفلت در مسلمانان واقعى ضعیف تر می باشد .
شیطان (جن و انس ) باطل را زنیت داده و بصورت حق جلوه می دهند و انسان اگر بدون علم راه آنها را انتخاب نماید ، از طریق ایمان منحرف می شود و شیطان او را به انجام کارهای ناپسندی که عقل و شرع آنها را قبیح می شمارد امر می کند، لذا بر انسان واجب است که با قدم ها و حرف های شیطان مخالفت کند . همچنانکه خداوند می فرماید: این راه مستقیم من است پس آن را بپیمایید و از راههای دیگر پیروی نکنید که بواسطه آن از راه خدا پراکنده می شوید .
و در پایان می خواهم مخصوصا به شما جوانان گرامی عرض کنم که این آیات ، اعلام هشدار ، و زنگ خطری است که شیطان و دستیاران دنیویش ، در جهت تخریب ، غارت و بدست گرفتن افکار و عقائد شما دست برنداشته و منتظر غفلت و جهل شما می مانند . پس قدم در هر راهی که می گذارید با فکر و اندیشه و تعقل باشد نه با احساس و عواطف ، چونکه شما بنا به گفته مولای موتقیان آماده پذیرش هر چیزی را دارید پس مواظب باشید که گمراه نشوید .