۱۱ آذر ۱۳۹۱ - ۱۱:۲۹

خاتمی چرا و چگونه در جایگاه مدعی؟

محمد خاتمی نسبت خود را با «اصول انقلاب و اسلام» روشن نساخته و در رؤیایی‌ترین حالت، اگر ابراز ندامت کرد و به اصول بازگشت، می‌توان از او گذشت، اما قبول بازگشت اگر به معنای از سر گرفته شدن فعالیت سیاسی چنین فردی باشد، طبیعتاً از منظر عقل و شرع مردود است.
کد خبر : ۸۸۴۱۱

به گزارش صراط ، 15 مهرماه پس از آزادی «سعید حجاریان» از زندان، خاتمی به دیدار او رفت که برخی هدف از این دیدار را اعمال فشار بر حجاریان برای پس گرفتن اعترافات خود مبنی بر پروژه القای تقلب تفسیر کردند. اما به هر صورت، رسانه ها خبری درباره حرفی که حجاریان متناقض با اعترافات خود زده باشد، منتشر نکردند. محمدعلی ابطحی نیز پس از خروج از زندان از گفته های خود عقب نشینی نکرد. خاتمی وقتی در آذرماه 88 به دیدار او رفت، از ابطحی این سخنان را شنید که «نباید از فرض محال تقلب سخن می راندیم».

در فاصله مهرماه 88 تا نهم دیماه 88 که اعتراضات هواداران موسوی به طور پراکنده ادامه داشت و موسوی به مناسبت های مختلف با صدور بیانیه بر ادامه راهی که آغاز کرده بود، پافشاری می کرد، حوادث بسیاری رخ داد که خاتمی درباره اکثر آنها موضع خاصی نگرفت.  در این دوره، حامیان موسوی مسجد لولاگر واقع در خیابان آذربایجان تهران را به آتش کشیدند تا نشان دهند با چه چیزی مشکل دارند و در پی چه هستند. ماجرا به اینجا ختم نشد و افراطیون در تجمعات غیر قانونی که برگزار می کردند، سراغ مبانی جمهوری اسلامی نیز رفته و با شعار «جمهوری ایرانی» در مقابل «جمهوری اسلامی» خواسته خود را در حذف اسلام از نظام سیاسی ایران علنی کردند. اهانت به عکس امام خمینی (ره)،  روزه خواری علنی در نماز جمعه قبل از روز قدس به امامت هاشمی رفسنجانی نیز از دیگر تحرکات ساختارشکنانه عوامل فتنه 88 بود. خاتمی ترجیح داد در برابر همه این رویدادها سکوت اختیار کند.

وقتی عاشورا مراسم ختم فتنه شد

این دست ساختارشکنی ها باعث شد رفته رفته ماهیت جریان موسوم به سبز برای مردم روشن شود و در نتیجه، ضمن اینکه تجمعات هواداران موسوی به جمع های چند ده نفری تقلیل یافت، برخی از چهره های مطرحی که در جریان انتخابات از موسوی حمایت کرده بودند، در مقابل او ایستاده و موضع گیری کردند. صبر مردم دیگر از ظلمی که موسوی و حامیانش در حق ایران و اسلام روا می داشتند به سر آمده بود تا اینکه ظهر عاشورای 88 فرارسید و جمعی دیگر از اراذل و اوباش که خود را جنبش سبز می نامیدند، از فرصت حضور مردم در مراسم عزاداری بهره جسته و با حضور در خیابان ها، شروع به تخریب اموال عمومی کردند. آنان سوت و کف زنان و با سر دادن شعارهایی چون «مرگ بر جمهوری اسلامی»، «مرگ بر ولایت فقیه»، «یا حسین، میرحسین» و... به عزاداران حسینی نیز که در حال اقامه نماز ظهر عاشورا بودند،  حمله ور شده و به سوی نمازگزاران سنگ پراکنی کردند. همین اهانت ها باعث شد مردم ابتدا روز هفتم دی در شهر قم و سپس روز نهم دی در سراسر کشور به صورت خودجوش به خیابان ها ریخته، علیه فتنه گران موسوم به جنبش سبز شعار داده و ضمن تجدید بیعت با رهبر و نظام اسلامی، خواستار محاکمه سران فتنه شوند. در این راهپیمایی ده ها میلیونی، بسیار بودند کسانی که با شهامت در مقابل دوربین رسانه ها قرار گرفته و گفتند که به موسوی رأی داده اند اما حال به ماهیت این جریان پی برده و علیه فتنه به خیابان آمده اند. این،  همان پادجنبش اجتماعی بود که تحلیل گران از توان نظام در بسیج آن علیه اقلیت رنگی خبر داده بودند.

با برگزاری این راهپیمایی مردمی در حمایت از نظام، تقریبا این نکته برای همه اطراف ماجرا روشن شد که جنبش موسوم به سبز کاملا از عرصه سیاسی-اجتماعی ایران حذف شده است. تا جایی که روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز به صراحت نوشت: «با به حاشیه رانده شدن میرحسین موسوی چه کسی قرار است جنبش را رهبری کند؟ شکی نیست که اکبر هاشمی رفسنجانی چنین نقشی را ایفا نخواهد کرد. البته او یک سیاست‌مدار زبردست است اما آقای رفسنجانی در سال 2005م در رقابت با محمود احمدی نژاد برای مقام ریاست جمهوری شکست خورد و برای ساقط کردن نظامی که خود او از بنیان‌گذاران آن است هیچ علاقه ای ندارد. محمد خاتمی نیز نخواهد توانست چنین حرکتی را رهبری کند».

راهپیمایی نهم دی ماه در حالی با شکوه بی سابقه ای برگزار شد که راهپیمایی دیگری در 22 بهمن ماه به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب در راه بود. خاتمی نیز در این میان که به مرگ فتنه یقین حاصل کرده بود، زبان گشود و با ادبیات متفاوتی سخن کرد: «ان شاء الله امسال هم ایرانیان با هر گرایش و موقعیتی سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را گرامی خواهند داشت؛ امری که به طور قطع متعلق به یک جناح یا بخش خاصی از جامعه نیست.»  این سخنان خاتمی در حقیقت نوعی تلاش برای نزدیک کردن خود به نظام محسوب می شد. در همین راستا، پایگاه اینترنتی شبکه ایران نیز خبر داد که خاتمی از بیانیه ای که موسوی پس از حوادث روز عاشورا منتشر کرده و در آن، اهانت کنندگان به ساحت امام حسین(ع) را مردان خداجو نامیده، به شدت انتقاد کرده است. شبکه ایران نوشت، آقای خاتمی گفته است که در جریان تخریب‌ها و آشوب‌ها، آشوب‌گران اقداماتی خیلی بدی انجام دادند که قابل توجیه و دفاع نیست. موسوی نباید آشوب‌گران روز عاشورا را که جمعی اوباش بودند، به«مردان خدا جو» تعبیر می‌کرد.

پس از حضور میلیونی مردم در راهپیمایی 22 بهمن 88 خاتمی در سخنرانی های خود وقتی از کلمه انتخابات استفاده می کرد در لابه‌لای این عبارات بود: «همه در کنار هم قرار بگیریم و ساز و کارها، شیوه‌ها و روش‌هایی را اتخاذ کنیم تا انتخابات منشاء حرف و حدیث در جامعه ما نشود و با تضمین نسبت به انتخابات آزاد و سالم دل¬بستگی جامعه بخصوص نخبگان را به جمهوری اسلامی بیشتر کنیم و نیز بیاییم فضا را در چارچوب قانون اساسی آزاد و پر نشاط کنیم وحرمت و آزادی افراد و جریان ها را پاس بداریم؛ این به نفع همه است» .

تقلا برای بازگشت

خاتمی نیک دریافته بود که طرح براندازی از طریق کودتای رنگی به شکست قطعی انجامیده و حال باید در پی طریقی برای بازگشت به درون نظام باشد. آخرین موضعی که او در سال 88 و درباره انتخابات خرداد گرفت، این بود که «در این انتخابات اصلاح طلبی عنوان سبز را انتخاب کرد که تعبیر قشنگ و خوبی است؛ سبز نماد طراوت و روشنی و دوستی است. سبزی که مطرح شد، سبزی است که دل‌بسته به انقلاب اسلامی است و نسبتی با سلطه طلبان و منحرفان ندارد».  موضعی که از او انتظار می رفت ماه ها پیش به زبان بیاورد و نیاورد.

درباره این گام هایی که خاتمی در مرز فتنه گران و نظام برداشت و پس از شکست فتنه رو به نظام کرد، می توان دو فرضیه متصور شد. اول آن‌که چنین سیاستی، مشی شخص خاتمی، و هدف از اتخاذ آن نیز دلبستگی به جریان برانداز از یک سو، و نداشتن اطمینان از پیروزی کودتای رنگی از سوی دیگر بوده است. و فرضیه دوم اینکه الیت اصلاح طلب، خاتمی را به عنوان یک «سرمایه» برای بازگشت احتمالی به درون نظام حفظ کرده و به او توصیه نموده از اتخاذ مواضع رادیکالی پرهیز کند. بررسی ها ما را به صحت تلفیقی از این دو فرض می رساند. چه، اولا خاتمی هم خود شخصیت تنش گریزی دارد و از هرگونه جدال و افراط پرهیز دارد و ثانیا، بعدها اخباری به گوش رسید که اصلاح طلبان علنا خاتمی را سرمایه اصلاحات برای بازگشت به درون حاکمیت می خوانند.

سیاست خاتمی در دوران پس از فتنه بر این مبنا استوار شد که جریان اصلاحات را از جریان سبز جدا کند. او در این مسیر حتی استراتژی مرزبندی علنی با موسوی و کروبی را نیز در پی گرفت و آذرماه 89 وقتی به یک مراسم عروسی دعوت شد، ضمن عذرخواهی از حضور در آن جمع بیان داشت: «چون به من گفته بودند که موسوی و کروبی حضور ندارند به این مراسم آمدم، اما فعلا بنا ندارم در مراسمی که کروبی و موسوی حضور داشته باشند شرکت کنم و این به صلاح همه است».  دقت کنید که خاتمی این رفتار خود را به صلاح «همه» می داند و آنگونه که از سیاق عبارات بر می‌آید، خود کروبی و موسوی نیز در دایره این «همه» جای دارند. شاید علت سکوت موسوی و کروبی در برابر چنین توهین آشکاری نیز همین بود. 

برخی که گویا نقش پررنگ سید محمد خاتمی در حوادث مرتبط با فتنه 88 را به فراموشی سپرده بودند، این دست تحرکات او را اتفاقی مثبت و مبارک ارزیابی کرده و در قالب ایده «جذب حداکثری» رهبر معظم انقلاب، در پی ارائه نظریه بازگرداندن خاتمی به درون نظام برآمدند. حتی اخباری منتشر شد مبنی بر اینکه در جلسات اصلاح طلبان مطرح شده که برخی چهره های پشیمان از همراهی با فتنه 88، از آیت الله سید موسی شبیری زنجانی بخواهند واسطه بازگشت محمد خاتمی را به دامان نظام و ساختار سیاسی نظام اسلامی فراهم کند.

شاید همین تحرکات بود که خاتمی را در جایگاه «مدعی» نشاند تا او پنجم دی ماه 1389 در دیدار با جمعی از اصلاح طلبان مجلس هشتم برای بازگشت خود به دامان نظام و حضور این طیف در انتخابات آتی، «شرط» تعیین کند. سایت رسمی خاتمی خبر دیدار مذکور را این‌گونه آغاز کرد:

«سید محمد خاتمی کف خواست اصلاح طلبان را برای حضور در انتخابات آتی اعلام کرد: ۱- آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه احزاب و گروهها و رفع محدودیت های نا به جا؛ ۲- پای بندی همگان بخصوص مسئولان به قانون اساسی و اجرای همه جانبه و کامل آن بخصوص اهتمام به روح قانون اساسی؛ ۳- فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد».

اتفاقا یکی از ویژگی های بارز کودتاهای مخملی همین «عقب نشینی با حفظ تابلو» است. به این صورت که در صورت شکست طرح براندازی، یکی از شخصیت های شناخته شده کودتا ماموریت حفظ حضور خود در عرصه سیاسی را به عهده می گیرد. اما در عین حال، «تابلو اصلی کودتا» را نیز بر دست دارد تا مبادا بدنه همراهی کننده-چه حامی بیرونی و چه پیاده نظام داخلی-  سرخورده شود. اینجاست که بهتر می توان معنای عبارت «سرمایه اصلاح طلبان برای بازگشت به نظام» و نیز رفتار دوگانه خاتمی در طول هشت ماه فتنه را دریافت.

البته این اقدام طلب‌کارانه و تعجب برانگیز خاتمی باعث شد کسانی که نگاهی خوشبین به مواضع ظاهرا مثبت وی طی ماه های پس از نهم دی 88 داشته، و می خواستند از ظلمی که او در حق نظام و ملت روا داشت، اغماض کنند، اندکی به خود بیایند.

بازگشت خاتمی به درون نظام یعنی ارائه فرصتی دوباره به فردی که امروز از شخصیت پرابهام وی رمزگشایی شده و مشخص گردیده که او جز «سودای سکولاریسم» در سر ندارد. خاتمی هنوز نسبت خود را با «اصول انقلاب و اسلام» روشن نساخته و در بهترین و رویایی ترین حالت، اگر از گذشته ابراز ندامت کرد و به اصول بازگشت، می توان از او گذشت، اما قبول بازگشت اگر به معنای از سرگرفته شدن فعالیت سیاسی چنین فردی باشد، طبیعتا از منظر عقل و شرع مردود است. ضرب المثل معروفی است که می‌گوید: «کفش دزد را می بخشند،اما امام جماعتش نمی کنند».

منبع: فارس
برچسب ها: خاتمی مدعی صراط