۲۱ تير ۱۳۹۳ - ۱۶:۰۳

«نواصلاح‌طلبی» چیست و از کجا آمد؟

"آن‌ها به فکر تشکیل جبهه نو اصلاح طلبان هستند. جبهه‌ای که فعالیت‌ها و نمره‌های دوران فتنه را از کارنامه پاک کرده باشد و با نیروهای تازه، جوان و تازه نفس وارد میدان شود..."
کد خبر : ۱۸۷۰۸۸
صراط: اصلاح طلبان شرایط امروز و فضای سیاسی کشور را با فضای سیاسی به وجود آمده پس از دوم خرداد سال 76 مقایسه می‌کنند و معتقدند اصلاحات باید رنگ و بوی جدیدی گرفته و به عنوان جبهه‌ای نو و نوین دوباره وارد عرصه سیاست کشور شود. اما این مقایسه بدون توجه به گذشته17 ساله این گروه بوده است؟ در این مدت شرایط کشور با فضای سال 76 تفاوت زیادی کرده است. اگر درآن زمان رییس جمهور اصلاح طلب پیروز میدان شده بود، امروز رییس جمهوری پیروز میدان بوده که اصلا اصلاح طلب نیست! از سوی دیگر شرایط و کارنامه فعالیت 17 ساله اصلاح طلبان با فراز و نشیبهای زیادی رو به رو است و افکار عمومی هنوز بسیاری از حوادث و اتفاقات آن زمان چون حادثه 18 تیر و فتنه 88 را فراموش نکرده‌اند. اما نظریه نو اصلاح طلبی از کجا آمده و قرار است اصلاح طلبان را به چه سمتی بکشاند؟

نو اصلاح طلبی از کجا آمده؟
چند وقتی است در میان تحلیلگران آمریکایی واژه جدیدی برای توصیف فضای سیاسی حاکم بر این کشور جا افتاده است به نام نو- نومحافظه کاری (neo-neo conservative). تحلیلگران اندیشکده‌های آمریکایی و در راس آن‌ها رابرت کاگان نظریه‌پرداز سیاسی اندیشکده بروکینگز با توجه به عملکرد دولت اوباما و منتقدانش در حوزه سیاست خارجی پیش بینی کرده‌اند که نو محافظه کاران جدیدی بعد از دوران بوش و اوباما پدیدار خواهند شد که هم تا قسمتی نظرات اوباما را با خود به همراه خواهند داشت و هم به برخی نظرات مربوط به سیاست خارجی دوران بوش اعتقاد دارند که می‌توان گفت قشر جدیدی از نو محافظه کاران آمریکایی با نام نو- نو محافظه کاران را تشکیل می‌دهند.

کاگان در نظریه خود به سیاست خارجی اوباما اشاره کرده و نوشته است از نظر اوباما آمریکا بعد از دوران بوش دیگر نباید در تمام مسایل جهانی دخالت کند و تنها در محل‌هایی حاضر شده و یا با نیروی نظامی اهداف خود را به پیش خواهد برد که بداند منافع ملی و امنیت داخلی‌اش در خطر است. همین نظریه است که در حدود 50 درصد مردم آمریکا را با اوباما همراه ساخته است. از این منظر دخالت در امور داخلی برخی کشور‌ها که اصولا ربطی به امنیت ملی و داخلی آمریکا ندارند و تهدیدی برای این کشور به حساب نمی‌آیند، از دستور کار آمریکا خارج خواهد شد.

در مقابل این افراد، با این حال کسانی هستند که به پیروی از نظریات مربوط به دوران ریاست جمهوری جورج بوش باور داشته و اعتقاد دارند جامعه جهانی دموکراتیک‌تر اعم از هرکشوری که با آمریکا رابطه دوستانه و یا خصمانه دارد، منافع ملی آمریکا را بیشتر تامین می‌کند و به همین دلیل دولت ایالات متحده باید در هر شرایطی به دنبال تامین دموکراسی آمریکایی در سرتاسر جهان باشد. با همین ادله بود که آمریکا به عراق و افغانستان حمله کرد و با همین دلیل بود که محافظه کاران و البته تعدادی از دموکرات‌های آمریکایی بر این باور بودند که سوریه باید هدف بعدی آمریکا در جنگ قرار می‌گرفت.

در این میان گروه دیگری نیز حضور دارند که با وجود اینکه صحبت‌های اوباما را بیشتر می‌پسندند، اعتقاد دارند در برخی مکان‌ها که منافع ملی آمریکا به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم مورد هدف قرار می‌گیرد و یا منافع متحدان آمریکا با بحران مواجه می‌شود، آمریکا باید به سرعت وارد میدان شده و از این منافع با نیروی نظامی خود دفاع کند. این افراد که برخیشان عضو حزب دموکرات و تعداد زیادی از آن‌ها هم عضو حزب جمهوری خواه هستند، به همین دلیل در انتخابات آینده از هیلاری کلینتون دفاع می‌کنند. چرا که او نه جمهوری خواه و جنگ طلب است و نه اینکه به مانند اوباما عقیده دارد جهان را باید به حال خودش‌‌ رها کرد. او یکی از کسانی بود که انتقادات تندی را به اوباما وارد کرد که چرا با سوریه نجنگیده و نظام بشار اسد را ساقط نکرده است. رابرت کاگان طرفداران هیلاری کلینتون را هم نو- نو محافظه کار می‌داند. کسانی که نه محافظه کارند و نه لیبرال و هم محافظه کارند و هم لیبرال!

چرا نو اصلاح طلبی؟
اگر نظریه محمد رضا تاجیک در باره نو اصلاح گرایی و نواصلاح طلبی و یا در برخی موراد نو - نو اصلاح طلبی را برامده از همین تقسیم بندی آمریکایی بدانیم، می‌توانیم اعضای این گروه نو اصلاح طلب را هم بیشتر بشناسیم و دلایل مطرح شدن این نظریه در شرایط کنونی کشور را بیشتر متوجه شویم. نو- نو محافظه کاران آمریکایی در شرایطی اعلام موجودیت کرده‌اند که می‌دانند سایه حمله جورج بوش به عراق و افغانستان همچنان بر محافظه کاران و جمهوری خواهان آمریکا خواهد ماند و آن‌ها تا مدتهای زیادی نمی‌توانند در انتخابات ریاست جمهوری شاهد پیروزی کاندیدایشان باشند.

مسایل اقتصادی ناشی از این جنگ‌ها با وجود گذشت یک دهه از پایان یافتن آن‌ها، همچنان جامعه آمریکایی را تهدید می‌کند و مردم دیگر روی خوشی به محافظه کاران نشان نخواهند داد. در ایران هم چنین مسئله‌ای برای اصلاح طلبان کاملا قابل پیش بینی است. با وجود گذشت 4 سال از شکل گیری فتنه 88، اصلاح طلبان نتوانستند در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدای مد نظر خودشان را پیروز انتخابات کنند و در ‌‌نهایت با توجه به نظرسنجی‌های انجام شده به این نتیجه رسیدند که از نامزدی حمایت کنند که رویه اعتدال را در پیش گرفته و با وجود اینکه اشتراکاتی با اصلاح طلبان داشت، اما نام اصلاح طلبی را با خود یدک نمی‌کشید.

انتخاب وزرا و رای اعتماد ندادن نمایندگان به کسانی که در فتنه نقش داشتند پیام واضحی را برای اصلاح طلبان فرستاد: «فتنه گران دیگر جایی در نظام جمهوری‌ اسلامی ندارند.» این پیام با وجود گذشت بیش از یک سال از انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم و در شرایط یکه انتخابات مجلس دهم را پیش رو داریم توسط تحلیلگران و نظریه پردازان جناج اصلاحات شنیده شده است. آن‌ها رد ابتدا گمان می‌کردند روی کار آمدن روحانی به معنای رفع حضر سران فتنه است اما این روز‌ها شاهدند که خاتمی نیز در دورانی که باور نمی‌کنند، ممنوع البیان می‌شود!

آن‌ها به فکر تشکیل جبهه نو اصلاح طلبان هستند. جبهه‌ای که فعالیت‌ها و نمره‌های دوران فتنه را از کارنامه پاک کرده باشد و با نیروهای تازه، جوان و تازه نفس وارد میدان شود. این مسئله البته بدون کمک گرفتن از اعتدالیون در دو جناح دیگر می‌سر نیست. به همین دلیل هم کسانی چون تاجیک، سعید حجاریان و دیگر اصلاح طلبانی چون محمد جواد حق‌شناس در گفت‌و‌گوهای اخیر خود بیان کرده‌اند در انتخابات مجلس دهم، لیست اصلاح طلبان شامل اصلاح طلبان معتدل، اعتدال گرایان حامی دولت و البته اصولگرایانی خواهد بود که وجه تشابهی با اصلاح طلبان داشته باشند. از یک سو بحران نیروی زبده سیاسی با کارنامه سفید در این جبهه دیده می‌شود و از سوی دیگر همانطور که عارف نیز مطرح کرده، مسئله اصلی بازنشسته شدن نیروهای قدیمی اصلاح طلب است. نیروهایی که یا از ایران گریخته‌اند، یا در زندان هستند و یا اینکه ترجیح می‌دهند دیگر فعالیتی در عرصه سیاست کشور نداشته باشند و در مناصب اجرایی دیده نشوند.

نو اصلاح طلبی چیست؟
تو اصلاح طلبی در واقع تعریف دوباره اصلاحات با توجه به مقتضیات زمان حاضر است. اصلا طلبان بسیاری از حقایق را بعد از گذشت تقریبا 17 سال از دورانی که فوه مجریه و مجلس را در دست داشتند، متوجه شده‌اند. یکی از این حقایق این است که باید دوباره به درون حاکمیت بازگردند. پس نیاز به تعریف دوباره اصلاحات دارند.
از نظر تاجیک چند مولفه اساسی می‌تواند نو اصلاح طلبی را به خوبی معرفی کند:
نو اصلاح طلبی باید:
1- از استعداد و امکان هژمونیک و استعاری شدن برخوردار باشد. 2- چهره پرومته‌ای داشته باشد یعنی توام گفتمان /پادگفتمان، قدرت / نخبه‌ای، سنتی/ مدرن، ایرانی/ جهانی و... باشد. 3- فراقانونی نباشد 4- رهروان و همراهانش، انسانهای آزاد و آزاداندیشی باشند که به حکم شأن انسانی خود مایلند رهرو راه باشند و هدفشان بیش از آنکه تسخیر قدرت باشد، تلطیف و تصحیح آن باشد. 5- حامل و عامل سیاست راستین و مبتنی بر سوژه‌شدگی سیاسی آحاد جامعه باشد 6- گستره «خودی» ‌هایش بسیار فراختر از گستره «دگر»‌هایش باشد. 7- روکش‌ و آستری اخلاقی و انسانی داشته باشد 8- و دقایقش ناظر بر ساحتهای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، هنری و... و توام معطوف به تقاضا‌ها و نیازهای جامعه مردمان و جامعه نخبگان باشد.

البته در این مسیر دشواریهای زیادی پیش روی ان‌ها خواهد بود چرا که در آن زمان هم با وجود اینکه همه نخبگان خودرا جمع کرده بودند تا بتوانند تعریف درستی از اصلاحات داشته باشند، دوران اصلاحات تمام شد و اصلاحات به صورت نظری تعریف نشد.

نظریه پردازان اصلاح طلب بیان کرده‌اند که با وجود گذشت این همه سال، واژگان مورد استفاده توسط اصلاح طلبان هنوز هم تعریف درستی ندارد و به طور مثال هنوز مشخص نیست که اصلاحات در تمام عرصه‌ها و ارکان اجتماعی و سیاسی و حتی هنری به چه معناست و چه مولفه‌هایی دارد. آن‌ها می‌دانند که مسائل و اولویت‌هایی نظیر جامعه مدنی که جزو مبانی اولیه گفتمان اصلاحات بوده‌اند باید همچنان جز اولویت‌هایشان باشد اما شاید اشکال اساسی این است که اصلاح‌طلبان مفاهیمی را که طرح می‌کردند تعریف نکردند. تعریف نو اصلاح طلبی و یا اصلاح طلبی نو که سعید حجاریان هم به آن پرداخته، به معنای تعریف دوباره و اصولی اصلاحات بعد از گذشت 20 سال از مطرح شدن این نام است و این به شدت کار را برای اصلاح طلبان سخت می‌کند.

یکی دیگر از مواردی که باعث می‌شود نو اصلاح طلبی در همین مرحله اول با چالشهای عدیده‌ای مواجه شود، وجود اختلاف و انشقاق در جریان اصلاح طلبی است. اگر قرار باشد اصولگرایان معتدل، اعتدالگرایان و همچنین اصلاح طلبان برای اولین بار دور هم جمع شده و جبهه جدیدی را تشکیل دهند، مسلما این اختلاف عقاید در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و به خصوص فرهنگی آن‌ها را با چالش‌های جدیدی مواجه می‌سازد.

از همین بدو مطرح شدن این نظریه در داخل جبهه اصلاح طلبی مخالفانی برای آن پیدا شده‌اند. سعید حجاریان یکی از این افراد است که معتقد است نه «نو اصلاح طلبی» که باید «اصلاح طلبی نو» تعریف شود. او معتقد است اصلاحات نو به معنای‌‌ همان مشروطه خواهی نو است. که البته این مورد به شدت با واکنش اصولگرایان مواجه شده وعملا هم غیر ممکن به نظر می‌رسد که بتوان اصلاح طلبی را با مشروطه خواهی مقایسه کرد.

منبع: تسنیم